سالى دگر بر غمهاى بىپایان ما رقم خورد. آرى پنجسال پیش در چنین روزى جلادان انسان نما فرزندم را که از نسل سادات بود، زیر ضربوشتم و شکنجه وحشیانه به شهادت رساندند.
در حکومتى که ادعاى پیروى از ائمه معصوم را دارد، بر آل پیامبر تازیانه زده و جانش را ستاندند، و این بود وعده حمایت از مسضعفان و محرومان این شد حکایت دردنامه مثنوى وار منِ داغدار.
حاکمان بر این کشور ماتم زده، بهجاى شادى بخشى به جامعه، بسط نشاط و خرمى بین مردم، بذر بىهویتى کاشتند و نان خود در خون مردم زدند و نوش کردند.
تا کی باید شاهد جنایات بود؟ تا چه میزان توان باید تحمل کرد؟ و تا به کى باید با سکوت، مهر بى توجهى بر اعمال حاکمان مهر تأیید زد؟
مدت زیادی است سکوت کردهام شاید با غم هجران فرزندم کنار آیم! اما سکوت را خیانتى به خون شهیدانمان مى دانم. شما را شاهد میگیرم؛ آیا در حکومت مدعى عدل على (ع) بویى از على (ع) آمد؟ روزی سعید زینالی را براى چند سوال بردند و ۱۹ سال است خانواده او در بىخبرىاند! روز دیگر فرزندان وطن را برای سؤالاتى ابتدایى به خاکوخون مىکشند و روزى فرزند مرا مىربایند و پس از چهار روز شکنجه جانش را مىستانند.
اى کاش برای این جنایات خط پایانى بود اما دریغ از اندکى حس انسانى در این سلطهگران. اما امروز سکوت، همراهی با ستمگران است. با سکوت، ما نیز شریک جنایاتیم. تا زمانیکه در برابر چهره معصوم علیرضا رجایى سکوت کنیم، ما هم شریک این رفتار ظالمانهایم. زمانىکه تنها نظارهگر اعتصاب غذاى زندانیان باشیم، ما هم در دسته پدید آورنده ظلمیم. تا وقتی در خفا شکایت به آسمان کنیم و در رفتار سکوت، ما هم شریکیم. حاکمان قصد جوابگویى به رفتار خود را ندارند و در بىخبرى عمومی از مهدى خزعلى، بساط عیش خود را پهن مىکنند تا جشنى دیگر بنا کنند بر چوبه دار محمدعلى طاهرى!
این خفت با سکوت بیشتر میشود؟ از یاد میرود؟ فردا نمىتازند بر زنان این مرز و بوم؟ به راستى اگر مانند سایر ملتها، متحد و دست در دست هم در برابر ظلم میایستادیم، آیا شاهد بازداشت مادر شهید مصطفى کریم بیگى بودیم؟ آیا شاهد بازداشت و ارعاب دخترم سحر بودیم؟ آیا شاهد جنایات روزانه بر کردها و کولبران بودیم؟ این است قصه پر غصه وطن ماتم زده ما. یا حاکمان نمىدانند یا خود را به بىخبرى مى زنند؟
عید سادات است و خواهرانه رهبرى را توجه مىدهم به فردایى که «تاجِ» بر سر ندارد. تا دیرتر نشده به فکر جوانان کرد باشید و دست از کشتار اهل سنت بردارید. تا دیرتر نشده علیرضا رجایىهاى دیگر را از زندانها رها کنید که دیگر آسمان و زمین نیز از ظلم شما به صدا آمدهاند. تا دیرتر نشده به جاى بها به مردم سوریه و لبنان، اندک نظرى بر مردم خود بیاندازید که فردا یقینا دیرتر از امروزتان خواهد شد. به امید آنروز که شاهد آزادى وطن از سلطه غریبه و آشنا باشیم.
کلام آخر؛ به آخرین کلام فرزندم اشاره میکنم: «مردن شرف دارد به این زندگی و به این ننگ زندگی کردن. چون ما زندگی نمیکنیم، بردگی میکنیم، بندگی میکنیم.»
والعاقبه للمتقین
گوهر عشقی
مادر ستار بهشتی
(منبع: فیس بوک سحر بهشتی)