یکبار دیگر سالگرد شهادت برادر وهمبند هفت سالهاام در زندان مرگ و خون؛ اوین، فرا رسیده است. اگر چه باید اذعان کنم که متاسفانه سخت و دردآور است یادآوری هر ساله این روز شوم برای من و خانوادهام اما چه گویم جز اینکه باید تا نهایت، محکوم به قبول این واقعیت دردآور باشیم. اینکه برادر دلبندم پس از هفت سال اسارت در زندان اوین با فجیعترین و ناجوانمردانهترین روش به دست مزد بگیران بیسواد رژیم جور ولیفقیه با شکنجههای بسیارسخت به شهادت رسیده است.
شکنجههایی که با دستها و پاهای بسته شده او به زنجیرتخت بهداری زندان اوین(آنهم در حال اعتصاب غذای خشک یعنی با شکم گرسنه و لبان به شدت تشنه) همراه بوده است. بهطوریکه به واقع این شیوه قتل ویژهی خامنهای و دو عامل بهواقع بیمار رژیم او چون احمدینژاد و محسنی اژهای وزیر اطلاعات او.
بگذریم از دیگر عوامل خشک مغز آنان، که داغی عمیق و همیشگی بر جگر من و تک تک اعضای خانوادهام نهادند. تا جاییکه همه مرداد ماهها (که مناسبت آن روز شرم آور میرسد) آثار این زخم و داغ عمیق نهتنها که کمتر نمیشود که تا عمق وجودمان را به آتش میکشد.
باوجود همه رنجها، آزارها و شکنجههایی که خشک مغزان و منجمدین فکری ولیفقیه به دستور اربابشان، مقاومت و سرسختی درعقیده و باورهای انسانی اکبر، دشمنان انسان و انسانیت را نیز شگفت زده کرد. مقاومتی که به واقع نه تنها زبان از بیانش قاصر است بلکه قلم از نوشتن مقاومت او نیز رنگ میبازد.
اکبر نه تنها مظهر مقاومت بود بلکه مظهر و نماد اخلاق، بردباری و جوانمردی در میان زندانیان سیاسی و حتی زندانبانان بود، اگر چه زندانبانان جرات بازگویی آن را در میان عموم نداشتند ولی در خفا و تنهایی با عشق به او باز میگفتند.
زندانیان سیاسی که نام پیامبر اخلاق را بر اکبر نهادهاند همگی بر این باور بودهاند که اکبر در مبارزات خستگی ناپذیر، در شهامت و دلیری کم نظیر و در اخلاق سیاسی و دستگیری انسانهای ضعیف و ناتوان بود. بطوریکه حاضر بود با شکم گرسنه بخوابد و حتی بمیرد تا دیگر مردمان و هم نوعان و هم بندان او در بیرون و داخل زندان گرسنگی نکشند و زنده بمانند؛ بله اکبر با این خصوصیات و رفتار پیامبر گونه انسانی و زمینی با شکنجههای سخت و بی رحمانه طرفداران پیامبر آسمانی از میان ما پر کشید و به آسمان رفت و اما آن مزدبگیران شکنجه گرآسمانی در زمین ماندند تا برای پر کردن شکم زنان و فرزندانشان، انسانهای آگاه و دلیر بیشتری را در زمین به مسلخ بکشانند.
رنجی که من از ناآگاهی خودخواسته این دسته از مردم میکشم بیشتر از رنج و درد پرپر شدن برادرم اکبر به دست همین قشر بیمار، بیسواد و نا آگاه است چرا که خود این دسته بهتر میدانند که آنان علاوه بر جهل و ناآگاهی، بیمارانی هستند که به علت آلوده شدن به این روند از اعمال ناصواب، چارهای ندارند که برای اقناع و ارضاء بیماری خود شیفتگیشان که همانا ثبت لحظه ای اعمال منفی شان در میان مردم است به قتل مخالفینشان روی آورند؛ چیزی که اگر به عمق آن توجه شود میتواند لرزه براندام هر انسان با خرد و آگاهی بیاندازد.
کاش روزی برسد که این جلادان از قتل بیشتر مردم خویش دست بکشند و با صداقت به مردم بپیوندند، همانطور که برخی ازاصلاح طلبان و محافظه کاران به مردم پیوستند؛ اگرچه تعدادی از آنان درعمل به مردم دروغ گفتند و همچون عادات بیمارگونه گذشته، تبعیضها، انحصارطلبیها، گروهبازیها، خطبازیها، تفرقه افکنی بهسبک نهادهای امنیتی رژیم اسلامی را در لباسی اتوکشیده با خود به خارج از کشورآورده و درحال نهادینه کردن این صفات غیر انسانیهستند؛ اما همین بس که بدانند مردم در هرصورت و درهر شرایط هوشیارو آگاهند وکوچکترین اعمال غیرمردمی آنان را درهر صورت و در هر جا رصد خواهند کرد چرا که خون اکبر و اکبرها که جز اومانیسم، تکثرعقیده و پاکی و اتحاد بیمرز ، مرزی نمیشناسند درمیان است.
به امید رویش آزادی از خاک آبیاری شده با خون آزادیخواهان
منوچهر محمدی برادر وهمبند هفت ساله اکبر محمدی در زندان اوین