با درودهاى سرودگونه به دوستان گرامى : در ادامه برنامه شاهنامه وگرانمایگان سخنور ، بخش دوم داستان گردآفرید اثر جاودانى فردوسى یکى از بزرگترین حماسه سرایان جهان را پى خواهم گرفت و تلاش دارم در چهار بخش به آگاهى دوستان برسانم ، داستان را در هفته گذشته بدانجا رساندیم که سهراب از پیوند رستم و تهمینه بوجود آمده و در چهارده سالگى آوازه پهلوانى و
دلیرى وى به افراسیاب رسیده و دو فرمانده سپاه خود هومان و بارمان را به دیدار سهراب میفرستد تا او را فریب بدهند و به جنگ با سپاه ایران تشویق کنند ، در بخش دوم آگاه میشویم سهراب لشگرى فراهم میاورد تا به مرز ایران و سپید دژ میرسد که سرپرست دژ گژٌدَهَم نام دارد و دو فرزند دارد ، گستهم که فرزند خردى است و گردآفرید که در دلیرى و زیبایى و سوارکارى همانند ندارد ، پهلوان دژ بنام هَجیر به نبرد میررد و به دست سهراب اسیر میشود ، ساکنان دژ که تماشاگر این نبرد بودند غمگین گشته و در این میان گردآفرید است که از کار هجیر ننگش آمده و فریاد بر میاورد تا به نبرد سهراب برود ، بخش سوم و ادامه داستان را هفته آینده به آگاهى دوستان میرسانم ، در بخش نخست آشنا شدیم که بن مایه داستان گردآفرید را از گزارش دوست و استاد گرامى مازیار قویدل بهره جسته ام که با نام ” داستان سهراب و گردآفرید ” میباشد و همراه با نقش هاى بسیار زیبا از استاد رحیم غفورى است که در صدو چهار رویه ( صفحه ) فراهم آورده شده ، استاد برجسته و فردوسى شناس گرامى على اکبر جعفرى پیشگفتارى خردمندانه بر این نسک نوشته و اینکه : این گام مازیار ، گامى است بس با ارزش که ما شاهکار شاهکارها ” شاهنامه فردوسى توسى ایران و فارسى کهن ” را بهتر بشناسیم و نگاهداریم . این اثر گرانمایه پس از نه نامه اى است که براى شنوندگان رادیو فرهنگ در برنامه هاى گذشته بر شمرده ام که عبارت بودند از : گرشاسب نامه ، بانو گشسب نامه ، فرامرز نامه ، جهانگیرنامه ، برزو نامه ، شهریار نامه ، بهمن نامه و سام نامه ، منظومه هماى و همایون و اینک در دهمین نامه از این سلسله گفتار بشنویم بخش دوم گردآفرید نامه را .