خانوادهی سارا عبدالمالکی، دختر جوان عضو تیم ملی راگبی و مربی، بازیکن و داور رشتهی هندبال میگویند که او بعد از یک تصادف شدید در شامگاه ۲۹ دیماه، در وضعیت وخیم جسمی در بیمارستان بستری است و آنها توانایی مالی برای تامین هزینههای سنگین بیمارستان را ندارند
این ورزشکار جوان که دانشجوی رشتهی تربیتبدنی است برای استعدادیابی در رشتهی هندبال به کرمانشاه رفته بود و قصد داشت خودش را برای شرکت در امتحان پایان ترم دانشگاه در روز ۳۰ دی به تهران برساند که در نزدیکی قزوین ماشینش دچار سانحه شد و چند بار ملق زد. اورژانس بعد از تصادف وی را به بیمارستانی در قزوین برد و در آنجا اعلام میکنند که بیمار زنده نیست.
مریم ابوترابیان مادر سارا عبدالمالکی ماجرای آن شب را اینگونه توضیح میدهد: «دور از جانشان گفتند مرده و برایش فوتی زده بودند ولی دیدند زنده است و با شوک سارا را به زندگی برگرداندند. کسانی که در بیمارستان بودند، گفتند اگر میخواهید دخترتان زنده بماند او را به تهران ببرید. ما هم همان موقع به تهران آمدیم. به هر بیمارستان دولتی که زنگ زدیم، گفتند تخت نداریم. ما هم فقط میخواستیم دخترمان زنده بماند. به هیچچیز دیگری فکر نکردیم و او را به بیمارستان “آسیا” که خصوصی است آوردیم.»
او با بیان اینکه آسیبدیدگیهای فرزندش زیاد است، ادامه میدهد: ««ضربه مغزی شده بود. مهره چهار و پنجش شکسته و در نخاعش فرو رفته. دندههایش هم شکسته و یک قسمت از ریهاش را سوراخ کرده. عفونت ریهاش خیلی بالاست. شانه راست و دست راستش پلاتین میخواهد. نصف پیشانیاش هم رفته. در این وضعیت ما بیشتر از همه نگرانیم که قطع نخاع نشود. دکترها گفتهاند احتمال قطع نخاع وجود دارد.»
خانم ابوترابیان با اشاره به هزینهی بیش از ۵۰ میلیون تومانی که تا به امروز به بیمارستان پرداخته اضافه میکند: «پدرش کارگر است؛ خودم هم بیمار خاص هستم. در این چند سال هم خودش پولی نمیگرفت. این همه سال تیم ملی بود نه حقوقی بهش دادند نه بیمهاش کردند. تازه یک سالی بود که سر کار میرفت و هزینه دانشگاهش را پرداخت میکرد. در همه این سالها پول رفتوآمدش به تیم ملی را هم خودمان میدادیم. من و پدرش همه کار میکردیم که دخترمان به جایی برسد. خودش هم دختر فعالی بود و میخواست روی پای خودش بایستد. هم کار میکرد، هم درس میخواند و هم ورزشکار بود. اما الان برای درمانش از ۵۰ نفر قرض گرفتهایم. یکی از دوستان چک ۱۰روزهی ۲۰ میلیون تومانی داده است. از بقیه هم دویست هزار تومان، یک میلیون تومان و… دستی گرفتهایم. یک مهندس نیکوکار هم ۱۰ میلیون تومان به حساب بیمارستان ریخته است. چند بار جراحیاش کردهاند. چند جراحی دیگر هم میخواهد. برای جراحی دست و شانهاش، فقط هشت میلیون تومان دادیم پیچومهره خریدیم. با انتقال سارا از آی.سی.یو به بخش، هزینهی پرستار خصوصی هم اضافه شده است. در-به-در دنبال پول هستیم. نه خانهای داریم و نه ماشینی که بفروشیم. همه اثاث خانه را هم بفروشیم، چیزی نمیشود که بخواهم هزینه درمانش را بدهیم.»
در این میان، سارا که حالا به هوش آمده و چند کلمهای هم حرف زده، بیشتر نگران فلجشدنش است. مادرش میگوید: «به هوش است. البته یک کم حافظهاش مشکل دارد. میپرسد چه اتفاقی افتاده، توضیح میدهم؛ چند دقیقه بعد دوباره میپرسد. میترسد فلج شود. میگوید اگر قرار است فلج شوم، میمردم بهتر بود.»
از سوی دیگر به گفتهی خانم ابوترابیان نه در انجمن راگبی و نه در فدراسیون هندبال نیز کسی کمکی به این خانواده نکرده است: «شماره آقای میرزاحسنآقابیک، رییس انجمن راگبی را داشتم، به او زنگ زدم. یکی را فرستاد بیمارستان که پرونده پزشکی دخترم را ببیند. آمد و دید ولی دیگری خبری نشد.»
و اما نکتهی تاسفبرانگیزتر ماجرا اینجاست که در جریان این تصادف، گوشی تلفن و کارت بانک سارا عبدالمالکی نیز دزدیده شده است.
در صورتی که مایل به کمک به این خانواده هستید با وبسایت تقاطع به آدرس ای-میل taghato.net@gmail.com یا صفحهی فیسبوک ما به آدرس fb.com/taghato.net تماس بگیرید.