آزادی بیان تضمینکننده دموکراسی است اما گاه دموکراسیها به بهانه جنگ امور سیاسی و جانبداریهای مبتنی بر منافع و روابط ضامن بقای خود را کم توان میکنند و البته استبداد همواره بر آزادی بیان میتازد. جمهوری اسلامی طی ۴۵ سال تلاش کرده تا هرگونه مظهر و جلوهای از بیان را سرکوب کند. سرکوب آزادی بیان سیاست پایانناپذیری برای بقاء استبداد از زمان تأسیس نظام دینی بوده که تاکنون ادامه یافته است. هر چند مردم ایران نیز گرچه با بهایی سنگین اما مقاوم در برابر استبداد ایستادهاند. شما شاهد تقلای سرسختانه و باورمندانه مردم ایران در جنبش زن، زندگی، آزادی و شاهد مرگ مهسا، نیکا، غزاله و …بودهاید شما اعتراض ما عليه تجاوز، تعرض و اذیت و آزار جنسی زنان و روایتهای هولناک از سر گذراندهی ما را شنیدهاید. شما شاهد اعدام جوانان این سرزمین بودهاید. اعدام محسن شکاری فقط ۷۵ روز پس از بازداشت و فقط به اتهام گذاشتن یک سطل زباله در خیابان و بند آوردن تردد ماشینها اتفاق افتاد.
اعدام بهای این جلوه مدنی از بیان اعتراض بود.
روسری برداشتن آرمیتا در راه مدرسه جلوهای از بیان فکر نوجوان ۱۶ سالهای بود که به رهایی از انقیاد و تبعیض و ستم حکومت میاندیشید که در زیر خروارها خاک مدفون شد.
قامت نیکا با شالی آتش گرفته در دستانش نه فقط جلوهای از بیان بلکه به طور واضح و قدرتمند یک اندیشه در قالب آن تصویر برای برابری بود.
در نظام جمهوری اسلامی که تجسم بیان ظلم دروغ و فریب است از آزادی بیان ،گفتن به خطر انداختن حیاتی ترین حقوق انسانی است حقوقی که در فقدان آنها “انسان” معنا ندارد.
این روزها شاهدید که زنان در مقابل یک جنگ تمام عیار حکومت قامت کشیدهاند و دیوار ترک خوردهی ترس را فرو میریزند.
نوشتن از آزادی بیان در سرزمینی که سلب آزادی بیان مهمترین وظیفه و عملکرد حکومت تلقی میشود و حکومت رفتارش را فریبکارانه و دغل کارانه بر اساس مفاهیمی برگرفته از دین ارزشهای جامعه و باورهای مردم توجیه میکند و در مجامع بینالمللی حقیقت را انکار کرده و چشم در چشم جهانیان دروغ میگوید، بس دشوار و هراس آلود است.
وقتی از سلب آزادی بیان توسط یک رژیم میگوییم بحث از ستیز و جدال آشکار یک حکومت با انسانی است که با قلم، کلام یا هنر میاندیشد.
تصور بر این نیست که اگر بیان را از انسان سلب کنند صرفاً ابزار اظهار اندیشه را از او گرفتهاند بلکه باور بر این است که به رویش و نوآفرینی اندیشه حد زدهاند.
سانسور هر یک کلمه حذف یک معنا، فقدان یک مفهوم و نبود اندیشه است.
من از شما مدافعان حقوق بشر و صلح و آزادی بیان تقاضا دارم زبان ما در بیان و صدای ما در فریاد اندیشه و طرح دموکراسی، آزادی و برابری برای آیندهی سرزمینمان و شکست و نابودی رژیم دینی استبدادی باشید.
تقاضا دارم پیش برندهی تلاش ما برای جرمانگاری آپارتاید جنسیتی در سازمان ملل متحد باشید.
یقین دارم روزی نه چندان دور ما مردم ایران نیز جلوهای باشکوه قامتی بلند و صدایی رسا در منظر جهانیان خواهیم شد.
به صف پرشمار و قدرتمند ما بپیوندید.
نرگس محمدی زندان اوین خرداد ۱۴۰۳»