اول ماه مه سال۱۴۰۱ در راه است!
آیا میتوان از شکلگیری تاریخی روز اول ماه مه و مبارزۀ آن آموخت؟!
اول ماه مه،(۱۱اردیبهشت) روزجهانی همبستگی کارگران ازراه می رسد. این روزی است که کارگران آنرابا ریختن خون خود بنیاد نهاده اند. اما فکر بزرگذاشت روز اول مه چگونه آغازشد؟ *
درواقع «فکر ارزشمند پیشنهاد روزی برای بزرگداشت کارگران، با هدف رسیدن به هشت ساعت کار در روز، نخستین بار در استرالیا مطرح شد. کارگران استرالیا در سال ۱۸۵۶ تصمیم گرفتند که روزی را با هدف تقلیل زمان کار با رسیدن به هشت ساعت در روز سازماندهی کنند، در این روز محل کار خود را ترک و به گردهم آیی و جشن بپردازند. تصمیم گرفته شد که روز ٢١ آوریل چنین روزی باشد. در آغاز کارگران استرالیایی قصد اختصاص چنین روزی را فقط برای یک سال داشتند. اما همان بزرگداشت نخستین چنان تأثیر عمیقی بر تودههای کارگر استرالیا گذاشت و پیامدهای مشوقانه و تبلیغاتی فراوانی داشت که تصمیم گرفته شد چنین بزرگداشتی در سالهای بعد نیز تکرار شود.
به راستی چه چیزی میتوانست مانند دستکشیدن داوطلبانه از کار، شجاعت بیشتر و ایمان قویتری را در میان تودههای طبقۀ کارگربه وجود آورد؟ چه چیزی میتوانست به این بردگان دائمی کارخانه و کارگاه، اشتیاق بیشتری را برای همراهی و اتحاد ایجاد کند؟ به همین دلیل بهزودی اندیشهٔ یک روز برای بزرگداشت کارگران پذیرفته شد، از استرالیا به کشورهای دیگر رفت و سراسر کارگران دنیا را دربرگرفت.
اولین کارگرانی که شیوهٔ کارگران استرالیا را اجرا کردند کارگران ایالات متحده آمریکا بودند. در سال۱۸۸۶ روز اول ماه مه بهعنوان روز تعطیل کاری اعلام شد. در آنروز ٢٠٠ هزار کارگر دست از کار کشیده و با شرکت در تظاهرات خواستار اعلام هشت ساعت کار در هر روز شدند. پس از آن روز نیز سرکوب حکومت۱ مانع از آن شد که کارگران بتوانند بار دیگر چنین مراسمی را برگزار نمایند. اما در سال ١٨٨٨ کارگران مصمم بار دیگر اعلام کردند که در روز اول ماه مه سال بعد چنین بزرگداشتی را برگزار میکنند.
درخلال این مدت جنبش کارگری اروپا نیز تکامل یافته و پویاتر شده بود. این جنبش توانسته بود در کنگرۀ بینالمللی کارگری سال ١٨٨٩ به نقطهٔ اوج خود برسد. در این کنگره که ۴۰۰ نماینده کارگران را گردهم آورده بود، هشت ساعتِ کاری در هر روز در اولویت تصمیمات قرار گرفت. لاوین، یکی از نمایندگان سندیکای کارگری فرانسه از شهربوردو، پیشنهاد کرد که برای تحقق این خواسته، روزی بهعنوان روز تعطیل عمومی کارگران اعلام شود. در پی این پیشنهاد، نمایندگان کارگران ایالات متحده آمریکا گفتند رفقای آنان تصمیم گرفتهاند که روز اول ماه مه را بهعنوان چنین روزی اعلام کنند، کنگره نیز تصمیم گرفت که این روز را بهعنوان روز تعطیل عمومی کارگری اعلام نماید.
به واقع این بارنیز، مانند ٣٠ سال پیش ازآن دراسترالیا، خواست کارگران عملاً مختص به یک دوره بود. تصمیم کنگره آن بود که کارگران تمامی جهان روز اول ماه مه ١٨٩٠ برای مطالبۀ هشت ساعت کار روزانه، دست از کار کشیده و تظاهرات کنند و بنا نبود که این عمل در سالهای بعد نیز تکرار گردد. پیشبینی نمیشد که این پیشنهاد چهقدر موفق خواهد شد و بین کارگران جهان مقبولیت مییابد؛ اما کافی بود که بزرگداشت روز اول ماه مه یک بار در سال ١٨٩٠ برگزار شود تا همه به این جمعبندی برسند که این بزرگداشت باید سالانه و همیشگی باشد.
روز اول ماه مه نخست به دلیل مطالبۀ هشت ساعت کار روزانه بود؛ اما کارگران پس از دستیابی به این خواسته نیز دست از بزرگداشت این روز نخواهند کشید. تا زمانیکه مبارزهٔ کارگران علیه سرمایهداری و دولتهای نمایندۀ آن ادامه دارد، تا زمانیکه خواستههایی از کارگران باقی است که باید به تحقق درآیند، بزرگداشت این روز در هر سال، مطالبۀ این خواستهها خواهد بود. اما حتی زمانی که دوران بهتری فرارسد و طبقۀ کارگر در تمامی جهان به آزادی خود دست یافته باشد، حتی در آن زمان هم بدون شک بشریت به یاد مبارزات و جانبازیهای گذشته، به بزرگداشت روز اول ماه مه خواهد پرداخت.»
سرانجام در چهار ژوئیه ۱۸۸۹، یعنی ۱۳۳ سال پیش، کنگرۀبین المللی کارگران در پاریس، با پیشنهاد نمایندۀ امریکابوش، روز اول ماه مه را به عنوان بزرگذاشت یاد کارگران جان باختۀ شیکاگو، روزهمبستگی بین المللی کارگران اعلام نمود. بدین ترتیب روز کارگران جهان، بر شطی از خون آنان بنیاد گشت. رژیمهای ارتجاعی در ابتدای امر با برگزاری این روز در کشورهایشان مخالفت کردند. اما پافشاری کارگران،آنان را به عقب نشینی واداشت و ماه مه در کلیۀ کشورهای جهان روز همبستگی کارگران اعلام گردید.
بی شک چنین مبارزۀ تاریخی برای کارگران کشورما از ابتدای شکلگیری سطحی از پیدایش واحدهای تولیدی از سالهای ۱۳۰۰ به اینطرف سابقۀ تاریخی پر نشیب و فرازی را با خود یدک میکشد که بازتاباندن برگ و برگ اسناد آن، خود سیاهۀپرشماری را پیش پای ما میگذارد.
چه میتوان کرد؟
امروز همچون گذشته، سیاست ضد کارگری قدرت حاکم درایران، طی بیش ازچهاردهه بعد از انقلاب بهمن، خاصه دردوره دشواررشد کووید ۱۹وگستردگی دوران کرونا و همچون نظام پیشین، همواره براساس تطمیع، تحمیق، تهدید و سرکوب، سرکوبگری فزونتر؛ دزدی، اختلاس و رشد بلا منازع مافیای در قدرت استوار بوده است.
اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت) روزتجمیع همۀ نیروهای مطالبهگر وهمگرایی حول حداقل اشتراکات آنان باید تلقی گردد تا«راهزن، آنچه را که ربوده، رها کند و در این نبرد نهایی همۀنیروها به هم گرد آیند و این مبارزه را به سرانجامی واقعیتر رسانند». اگر این تجمیع (وحدت و تشکیلات) فراهم آید، دراینجا صحنۀ رودررویی بین نیروی کار و سرمایه، بین زحمتکش و چپاولگر، قدرت نمایی آرایش نیرو می انجامد و ادامه یورشهای خونین و تحمیل آن به کل حیات جامعه ممکن نمیگردد. امروز جنبش علنی رو به تزایدی راه افتاده و میرود که مسیر راهیابی خود را در علنیت این مبارزه پیدا کند؛ شاهد این ادعا: اعتصاب بزرگ و پرطنین کارگران پیمانی نفت – گاز و پتروشیمی در مقابل پیمانکاران به وسعت جغرافیای مناطق نفتی کشوروتداوم آن از خرداد سال ۱۴۰۰ به این سو و یازده حرکت سراسری معلمان طی سال گذشته وسایر تحرکات میدانی درون کشور، که پیشروی جنبش، پرقدرتتر و پرصلابتتری را، درتداوم مطالبات بی پاسخ مانده ازجانب حاکمیت را پیش روی خود داریم و به عبارتی آنچه در سال۱۴۰۰ دیدیم و آنچه امروز پیش پای جامعه است، نشانۀ آشکار رو در روییهاست.
برای ما روشن است و باید بی تعارف گفت: خود کارگران دریافتهاند در شرایط کنونی با مشکل پراکندگی مواجهند و این مسئله خود هشداری است که علیرغم ادامه کاری و ازخودگذشتگی در مبارزه و علیرغم اعلام همبستگی وهمدلی آشکارو واقعی میان فعالان جنبشهای اجتماعی، بدون یک همکاریجدی و سازمانیافته و سراسری درمیان تمامی کارگران و زحمتکشان، دراساس آنان قادربه مقابله با سیاستهای ضدکارگری و تغییر شرایط موجود نخواهند بود. این دورۀ دشوار ازطریق فرمان به ما بپیوندید تا شما را از طریق سازمان و حزب و ایدئولوژی واحد رستگار گردانیم، یا اینکه پاسخگویی به نیازهای جنبش کارگری و مطالباتی در محور تلاش برای شکل دادن به این و آن آلترناتیو به سرآمده تعریف می گردد. درمقابل این جایگزینی از بالا، اساس کار ما، پیوند همۀ نیروهای داخل و خارج برای تقویت همفکریها وگسترش مراودۀ فکری و داد و دهش گستردهتربرای پیشبرد مبارزۀ فزونتر میدانی در خود میدان رخدادهاست.
در اساس از یک سو، شیوۀ کار توامان ما باید برپایۀ تبلیغات سازماندهی محور و از سوی دیگر، این سازماندهی بایدمعطوف به خود اردوی پرشمار کار در سیالیت مبارزهای باشد که خود کارگران و زحمتکشان اسباب رزم آنرا فراهم آورده باشند واین آن نکتۀ مهمی است که باید در سال ۱۴۰۱ اساس کار باشد.
ما معتقدیم در شرایط حاضر یک حزب بزرگ بر پایۀ مطالبات بی پاسخ مانده، به شکل خود بخودی، که بتواند همۀ نیروهای اجتماعی موجود را متحد بکند، در اساس وجود ندارد، بنابراین لازم است که برای متمرکز شدن بر این پراکندگی و تفرق موجود، وسعت بخشیدن به عنصرهمبستگیها، همپوشانیها، همصداییهای تمامی لایههای نیروی کار در مضمون همگراییهای وسیع و موردی، بر پایۀ فصل مشترکات موجودمیان بخشهای مختلف کارگران- کارمندان و مزدبگیران،معلمان، بازنشستگان، زنان، پرستاران، بهیاران، دانشجویان و بیکاران، بیش از پیش ضرورت پیدا میکند که در بخش اول یادداشتم با تاکید یاد آورگشتم*.
اعتصاب بزرگ سراسری کارگران پروژهای نفت و گاز و پتروشیمی پالایشگاههای درون کشور را باید به تداوم درآمیزی نّه پرطنین مردم به هستی مالکیت چپاولگر موجود و مافیای درقدرت و گزینش قاضی مرگ بر رأس دستگاه اجرایی دولت و نمایش حرکتهای کف خیابان و حرکات میدانی مبدل نمود. درهم آمیزی سطوح مختلف اعتراضات درحرکتهای کف خیابان، راه اعمال قدرت و پیشروی طبقۀ ما است. به موازات آن نیاز به همگرایی جنبشهای اجتماعی و لایههای گوناگون معترض طبقۀ کارگر و حقانیت بخشیدن به استقلال جنبش محیط کار الزامی است. صدور بیانیههای شعاری، جعلی و اطلاعیههای قالبی به نام طبقۀ کارگر و به نیابت از کارگران تلاشگر پروژهای و یا کارگران اعتصابی پیمانی نفت، با هدف مصادرۀ اعتبار اعتصابات به نفع حزب، سازمان و یا جناح سیاسی ورشکستۀ معینی، کاری ناشایست و به زیان کارگران اعتصابی و مخدوش کردن این صف مبارزاتی است.
آنچه در سال ۱۴۰۰ دیدیم و آنچه امروزپیش پای جامعه است، نشانۀ آشکار رودرروییها را به نمایش میگذارند. ضرورت پیوند جمعی و تقویت همگرایی در عمل، نه وظیفهای در میان وظائف دیگر، بلکه حلقۀ اصلی کار سازماندهی در جامعه و در بین کارگران و زحمتکشان است. بدون هماهنگی و رفتن به سوی ایجاد نهادهای همکاری و سراسری برای هدایت مشترک جنبشهای مطالباتی، قدرت این حرکات شجاعانه و پیگیر اعتراضی – مطالباتی به هدر میرود و راه برای سرکوب آنها هموارتر میشود. تلاش برای همگرایی میان مبارزات پراکنده و گسترش همبستگی این مبارزات در سال پیشرو، ضرورتی فوری و حیاتی خواهدبود.پاسخگوی به این ضرورت در آستانۀروز جهانی کارگر (۱۱اردیبهشت) روز معلم (۱۲اردیبهشت) بیش ازهر موقع خود را نشان میدهد.
امروز درهم شکستن تردیدها در ناکارآمدی نظام، با پیشروی جنبش مطالباتی که صدایش از هر سو شنیده میشود تعریف میگردد و اول ماه مه (۱۱اردیبهشت) امسال میبایست با قدرت بیشتر از پیش پا پیش بگذارد. من بارها به قلم آوردم، هیچ نیرویی به تنهایی فاعل این مبارزه نخواهد بود؛ بلکه چنانچه همۀ نیروهای مطالبهگر، که برای دفاع از آزادی و برابری حیات و حرمت زندگی از یوغ بردگی کارمزدی مبارزه میکنند،چنانچه به شکل توامان برنامه ریزی نمایند و یکی گردند وسازماندهی حرکت میدانی کار بر پایۀ حداقلها، مبنای کارقرار گیرد، تا حدی نتایج مطلوب فراهم میآید.
باید با صدای بلند یاد کرد؛ انجام تظاهرات اول ماه مه (۱۱اردیبهشت) همان طور که در سال گذشته شاهد بودیم، در کشوری مانند ایران، که در ظرف اختناق سیاسی شدید و بیمانندی به سر میبرد، علیرغم شرایط کرونایی حاکم، در تهران،کردستان و جنوب ایران به شکلی خود را نمایاند و در نوع خود عملی خارق العاده بود. اما امروز هیچ حرکتی را نباید با آغازدورۀ گذشتهاش سنجید. علیرغم تهاجم به تجمع اول ماه مه(۱۱اردیبهشت) سال گذشته، در طی سال، ما شاهد صدها تجمع بزرگ وگاه سراسری جنبش معلمان بودیم. ما در کنارشکستها،عقب نشینیها، سرکوب گریها، شاهد پیروزهایی هم بودیم. نباید یادمان برود در شرایط امروز، هر سطح پیروزی تنها در سایۀ اتحاد، اتفاق تمامیت اردوی میلیونی کار به دست میآید و ادامۀ همین وحدت است که میتواند هدف نهاییتری از پیشروی را میسر نماید.
شرارههای سرخ اول ماه مه (۱۱اردیبهشت)، روزهمبستگی کارگران، نه تنها در میادین، خیابانها، کوچه و پس کوچهها و محلات کارگری و حاشیۀ شهر که زحمتکشان درکنارهم میزیند، بلکه در شرایط فعلی لازم است به درون تمامی نیروهای مطالبهگر راه یابد. باید به سوی هم بشتابیم و آغوش بگشاییم . فرصت زیادی نیست.
…هرچند اکنون به وضوح نمیتوانیم شادی کنیم
و نمیتوانیم درآرامش به سوی هدفهای نجیب خویش گام برداریم
با این همه، ما خداوند سرنوشت خویشیم، بهاریم،جوانی هستیم، سپیده دمیم!
و نخستین روز مه، روز ماست، از آن ِ ماست *