در بیست و سومین سالگرد زنده یاد حمید و کارون حاج زاده یاد و خاطر آنها را گرامی می داریم.

حمید پورحاجی زاده شاعر و دبیر ادبیات کرمانی، از قربانیان سلسله قتل‌های سیاسی موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای می‌باشد وی به همراه پسر نه  ساله‌اش «کارون» با چهل و سه ضربه چاقو بی رحمانه قطعه قطعه شدند. این جنایت در نیمه شب سی و یکم شهریور ماه سال هفتاد و هفت رخ داد.

محمد حاجی زاده برادر حمید می گوید: (پزشک قانونی تعداد ضربه‌های چاقو فرو رفته در سینه حمید پور حاجی زاده را بیست و هفت ظربه از زیر گلو تا زیر ناف و ضربهٔ وارده به سینه کارون را بالغ بر ده ضربه دانسته بود… آثار ضربه سخت و مشت در سر و صورت، پارگی قلب و ریه و دستگاه گوارش، بریده شدن انگشتان دست راست حمید تا روی پوست، بنا به نظر پزشک قانونی با هر ضربه کارد حمید تیغه چاقو را می‌گرفته و قاتل می‌کشیده و برای باری دیگر فرو می‌کرده‌است که منجر به این گردیده که کف دست بشود پر از شیارهای عمیق شقاوت! …کسانی که در غسالخانه حضور داشته‌اند یا جسد کارون را دیده‌اند از جای آثار نیش چاقو بر روی گوش، صورت و پشت کارون گفته‌اند که باید این آثار قبل از پاره‌پاره کردن سینه، قلب و شکم کارون روی داده باشد. بعضی نیز که به دقت به صورت کارون نگاه کرده‌اند گفته اند: چشمهایش از حدقه به بیرون آمده بوده است. صحنه قتل به دقت نظامی گونه و استادانه طراحی گردیده بود. اگر چه پس از دو سه روز، هم ما قضیه را فهمیده بودیم و هم آگاهی!)

ارس حاجی زاده که کمی پس از قتل به خانه می‌رسد اینگونه صحنه را شرح می‌دهد: “دندونای بابامُ شکسته‌بودن، فکر کنم با چوب. استخونای انگشتاش معلوم بود، انگشتای دست راستشُ را قطع کرده بودن، بدنش سوراخ سوراخ بود. طناب انداخته بودن دور گردنش، از طناب رخت خونه‌ی خودمان بریده بودن. غیر استکان بابام سه تا استکان نعلبکی توی سینی بود.” او صحنه قتل کارون را نیز اینگونه شرح می‌دهد: “چشمای کارون راست و ایستاده بود. دهنش را پاره کرده بودن. وسط سینه‌ش، پایین قلبش یه چیز سفیدی بود. رفتم جلو تکه‌ی چربی بود خواستم ورش دارم نتونستم.

ارس حاجی‌زاده در مورد پیگیری قتل پدر و برادر خود می‌گوید “ وقتی بازپرس پرونده می‌گفت این قتل انگیزه‌ای به بزرگی چنار می‌خواهد و وقتی سرهنگ پوررضاقلی، رییس وقت آگاهی کرمان در برابر سوال‌های ما سرش را پایین می‌انداخت هنوزم نفهمیده بودیم اصل ماجرا چیست. بیشتر از دوماه از قتل بابا و کارون گذشته بود که گفتند آقای مختاری مفقود شده. او به مراسم ختم بابا آمده بود. چندین روز بعد هم آقای پوینده ناپدید شد و بعد آقای فروهر و خانم اسکندری کشته شدند.“ فرخنده حاجی‌زاده درباره پرونده برادر و برادرزاده اش می‌گوید: “تمام این سال‌ها پیگیری‌های ما ادامه داشت، همه جا رفتیم، هر کاری هم توانستیم کردیم، از طرفی هم از سوی وزارت اطلاعات تحت فشار بودیم و احضار و بازجوئی می‌شدیم در نهایت هم که گفتند یک اشتباه ساده بوده. یعنی با ضربات چاقو برادر و برادرزاده ام را سلاخی کردند و گفتند اشتباه ساده بوده. چند سال پیش هم در آستانهٔ بازنشستگی من، مرا مجبور کردند بنویسم که در قتل برادرم آنها مقصر نبوده اند”

یاد و خاطرشان گرامی باد

نابود با جمهوری جنایتکار و فاشیست اسلامی

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

سه × 5 =