حوالی ظهر امروز ، بعد از تماسی که معلم زندانی اسماعیل عبدی با من داشت، و پس از گفت و گویی که با هم داشتیم، از ایشان در باره ی وضعیت آقای نوری زاد پرسیدم که ایشان گفت؛ وضعیت جسمی آقای نوری زاد چندان مناسب نیست و بسیار ضعیف شده. بعد هم از من پرسید که می خواهی با جناب نوری زاد صحبت کنی؟ گفتم اگر خودشان مشکلی نداشته باشند، بسیار خوشحال خواهم شد.
بعد از چند ثانیه و با موافقت آقای نوری زاد، وارد گفت و گو شدیم و هنوز در مرحله ی احوالپرسی بودیم که سر و صدا آغاز شد و ظاهرا آقای گودرزی (رییس بند ۶) که از طریق دوربین نظاره گر بود یا اتاق دوربین به وی اطلاع داده بود، سراسیمه آمده بود و با آقای عبدی جر و بحث می کرد که آقای نوری زاد ممنوع التماس است، و شما حق نداشتید که تلفن را در اختیار ایشان قرار دهید! با بالا گرفتن تنش، آقای نوری زاد که ظاهرا حدود ۵ ماه است از تماس تلفنی محروم شده!، و پیش از این اولتیماتوم داده بود که امروز آخرین روزی خواهد بود که این وضعیت را تحمل می کند، با من خداحافظی کرد و گوشی را مجددا به اسماعیل عبدی داد.
اما هنوز چند دقیقه ای از گفت و گوی مجدد من و آقای عبدی نگذشته بود که خبر رسید آقای نوری زاد به دلیل درگیری و وخامت اوضاع جسمی به درمانگاه منتقل شده است. هرچند بعد از گذشت یک ساعت و درحالیکه سرش را باند پیچی کرده بودند به بند باز گردانده شد.
اما فراموش نکنیم که تماس تلفنی، مخصوصا در شرایط کرونایی که اکثریت خانواده های زندانیان از ملاقات حضوری عزیزانشان محروم شده اند، حداقل حقوق زندانی ست و محروم کردن زندانی و خانواده اش از این حق قانونی و انسانی خلاف تمامی حقوق، مقررات و آیین نامه های داخلی و بین المللی است.
آیا گوش شنوایی هست؟
محمود بهشتی لنگرودی
١٣ اسفند ٩٩