فریده امیرشکاری یکی از مادران خاوران درگذشت. مادر فریده امیرشکاری از خانوادههای اعدامیان دههی شصت بود. او از مادرانی بود که طی ۴۱سال گذشته، رنج و داغ اعدام عزیزانش را با همه وجودش حمل کرد. او فریاد خاموش ناشدنی بود که پابه پای جنبش دادخواهی قدم برداشت. جعفر ریاحی همسر و محمدصادق ریاحی برادر همسر او در شهریور ۱۳۶۷ اعدام شدند. برادرش علی ریاحی نیز در سال ۱۳۶۱ تیرباران شد. سه برادر فریده امیرشکاری با نام سعید، علی و حمید نیز طی اعدامهای دههی شصت جان باختند.
فریده امیرشکاری اما طی این سالها دوشادوش دیگر مادران پرچم عزیزانش را به دوش کشید. از خاوران تا بهشت زهرا او تمامی لحظاتش را با عزیزانش گذراند. پرچم دادخواهی را بر زمین نگذاشت و ایمانش را هرگز از دست نداد.
قصه مادران دهه۶۰ و قتل عام
آنچه در چند دههی اخیر و به ویژه در ۴١سال گذشته بر گردهی مادران داغدار ایرانی روزبهروز سنگینتر شده و کمر آنان را خم کرده به راستی که در قاب تصویر هریک از این مادران جای میگیرد: در قابِ تصویر مادر لطفی، مادر بهکیش، مادر ریاحی، مادر امیرشکاری، مادر میلانی، مادر طالبی، مادر قائدی، مادرآبکناری، مادر حسینپور، ، مادر زینالی، مادر صالحی، مادر یوسفی… مادرِ ندا، ریحانه، رامین، شهرام، لقمان، و… و تمامی مادرانی که پیکر بیجان فرزندانشان را از زندانهای شاه تحویل گرفتند. تا هزاران مادری که از دههی شصت تا به امروز بر مرگ فرزندانشان مویه کردند. نامشان را کمتر شنیدیم، آخر از همه، در قاب تصویر بهیه نامجو (مادر نوید افکاری) و به همراه آن، داغی تازه که با مرگ نوید بر جان او و مردم گذاشته شد.
مادران تصویرگران سالها اعدام و گلولهاند
سخن از تصاویر زنانی است که نقشِ تمام سالهای حکومت استثمار، تبعیض و گلوله را در قاب چهره خود جای دادهاند. سخن از زنانی است که حتی نام و هویت خود را وامیگذارند. نامی جدید و هویتی جدید را برمیگزینند. تا یاد و خاطره فرزندانشان را زنده نگهدارند. یا استواری و ماندگاری مبارزه آنان را نمایش دهند و حافظش باشند. سخن از «بهیه نامجو» است که اکنون «مادر نوید» است. اگر «نوید» را بخوانند گویی او را خواندهاند. برمیگردد، نگاهتان میکند و ما در نگاه و برلبانش نوید را میبینیم که دلداری میدهد: «نگران نباشید، خیالتان راحت!» و این شهین است که به زبان امیرارشد زیر گوش بهیه نامجو به نجوا میگوید: «ما گریه نمیکنیم، رخت سیاه نمیپوشیم؛ افسرده نمیشویم. در کنار هم هستیم تا روز دادخواهی..» و بهیه نامجو در کالبد «نوید» پیام او را درمییابد.
وقتی از این زنان حرف میزنیم، انسانهایی را مییابیم که بارها از آمال، آرزوها، خواستهها و اشتیاقات انسانی خود صرفنظر کردند. آنها را به فراموشی سپردند. گویی حالا در هویت عزیز بر دارشده یا شکنجه شده خود ظاهر میشوند. نقش آنان را به عهده میگیرند.
همهی آنان یک شبه پیر میشوند.. موهای سپید گشتهشان را نظاره میکنیم و لبهای معترضشان را که برخی به فریاد و برخی به نجوا، تا آخر عمر همواره و همه جا با یک جمله گشوده میشود: «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم».
فریده همسر شهید جعفر ریاحی وخواهر شهیدان میرشکاری بود …مادر خاوران ..بنظرم خطای املایی باشد.
درود بر شما :
از مادران خاوران هستند از خانم مرسده قائدی پرسیدم تایید کردند