بگذارید بگویم قصه اى از درد و رنج زندانیان و همچنین در مورد زنانی است که در زندانهای رژیم ضربه جسمی و روحی خوردند و شوربختانه در جمع روشنفکران بیرون از کشور نیز انها را آنچنان که باید قبول نمیکنند ، از جمله برخوردها و نگاه هاى ناشایستى است که به آنها میشود در صورتیکه این بخش از زنان زندانى هرگز نخواسته اند که به انها تجاوز شود و این مشکلى هست و برای چند تن از آنان پیش امده ، بگذارید بگویم فریادى است که نویسنده در دفاع از آزادى آنرا بقلم آورده و در پایان نوشته اشاره دارد به زینب جلالیان زندانى محبوس در زندان کرمان که در شرایط وخیم جسمى بسر میبرد ، توجه دوستان را به بشنیدن این داستان کوتاه جلب مینمایم