درود دارم نازنینان رادیو فرهنگ ؛ امیر جواهری هستم . در آغاز برنامه این هفته ؛خوشحالی خودم را از رودرویی آشکارتمامین جامعه با نظام ننگ و نکبت جمهوری اسلامی را بیان می دارم و از آن سوی تاثر عمیق ام را در ارتباط با رودرویی نابرابری که بین فرزندان مردم و گزمگان نظام صورت گرفت و جان های پرشماری در روی کف خیابان در اینجا و آنجاجغرافیای ایران غنوده اند بیان میدارم . و به یکایک اعضاء خانواده های آنان که فرزندان شان جان برای رهایی و آزادی فرزندانشان را از کف داده اند ، خودم را در کنار آنها می دانم و می گویم ؛ هر چند در ایران نیستیم ؛ کنار آنان می ایستیم !
سیاووش میرزاده میگوید :
بر سرِ ما سایه ای از وحشتِ مرگ وُ
فرود نا به هنگام سیاهی هاست
بال گسترده به هر جا که نشانِ زندگی دارد
خاک پاشیده به چشمِ هرکه می بیند
قفل بسته بر دهانِ هرکه می گوید
سد نهاده پیش پای هرکه می پوید
بر فرازِ خاکِ گورستانیِ ما
جشن های مرگ می گیرد
راه می بندد
ترس می کارد
رنج می زاید
مست می خندد
ما همه بنشسته در خاموشیِ مرگ آفرین خویش
های… می نالیم وُ می موییم
وای خاموشیم در آوار بهتِ روزهای خالی از امید.
ای چو ققنوسان خجسته زاد، از میان خون و خاکستر،هر زمان زایان وُ زاینده!
تا نفیرِ نعره تان
کوشِ فلک را کر نگرداند
تا لهیبِ شعله های خشم تان
بر تاق های ساخته بر بامِ هیچستان او آتش نرویاند
و صفیر تیرهاتان
پرده های خوابِ او را تا نلرزاند
همچنان این سایه پابرجای می ماند.
یک هفته ای که ایران را تکان داد . هر چند که اینترنت در واقع دیشب خودش بر روی جامعه هشتاد و اندی میلیونی ما باز کرده و خبر ها داره لایه به لایه بالا می آد ولی باید گفت گه از پس یک هفته خبری/ یک هفته اضطراب کُشنده / ، یک هفته خون دل خفقان بر جا آمده ای که از پس یک خوردن در خاموشی برای مردم گرسنه و از فقر و ستم انقلاب بزرگ میلیونی اکنون حتی حق کوچک ترین اعتراض از جامعه ما سلب شده است، به«دنیای قشنگ نو» باز آمدند !
یک هفته ای که پشت سر گذاشتیم جامعه ما آنچنان ملتهب بوده که از پس گرانی بنزین که مردم به فوریت در خیابان ها شعار دادند : « گرانی بنزین بهانه است / کل نظام نشانه است » ، اشان دادند که دیگر زیر بار این حرف ها نمی روند. فکر می کنند که شعله ها را خاموش کردند. اما خشم همگان سر جای خودشه ، از پیرمرد تاکسیران گرفته تا مرد جوانی که دوست همسایه خودش را در کف خیابان از دست داده تا مادر و پدری که همچنان چشمشان به درب های خانه است ولی تا به امروز دریافته اند که بچه های آنان دیگر باز نمی گردند تا شچمان شعله ور زن جوان سرشار از کینه و نفرت تا فریاد های نمی ترسیم نمی ترسیم / ما همه با هستیم و صدای بی امان رگبار همچنان در کردستان / شیراز/ بهبهان و جاهای دیگر ایران شنیده میشه …. … با هم به پای این گفتگو بنشینیم