عرض ادب واحترام دارم خدمت یکایک شما عزیزان محترم شنونده درود گرم من در اینروزهای سرد وبارانی شهر زیبای گوتنبرک نثارقلب مهربانتان
همینطور اگر ما را دنبال کرده باشید در جریان هستید که مدتی است با توجه به حساسیت موضوعی زنان در جامعه ایران موضوع برنامه ی ما سیر تاریخی جنبش حق طلبی زنان ایران است از دوران مشروطه گذشتیم وامروز اخرین قسمت زوال جنبش زنان ایران را در دوران رضا شاه دنبال می کنیم
هفته گذشته فضای مجازی پر بود از جنجال پوستر برپایی کارگاه چند همسری وزخمی دیگر بر پیکره زنان جامعه ومادران عزیز ایران همچنان بر این باورم که زنان کشورم تاریخ مبارزات زنان ازاده ی ایرانی را در دهه های مختلف نمی دانند وبراین مهم اگاهی ندارند چرا که تاریخ ایران این همه توهین وتحقیر به زن را تاکنون به خود ندیده واین همه سکوت هم از سوی مردم مایه تاسف وتامل است ایا جامعه ایران به بی تفاوتی وبیخیالی بیمارگونه نسبت به حقوق انسانی خویش رسیده اند در حالیکه در همه کشورها جرقه هایی برای اعتراض به فساد وظلم حکومتی ملتی را متحد ساخته است, سکوت هر ایرانی خیانتی است به سرزمین مادری امان وایندگان
با من سارا باشید در این برنامه
با این حال، تصمیم کشف حجاب رضا شاه و شیوهی قهرآمیز و اجباری اجرای آن، که با کشیدن چادر از سر زنان باحجاب و منع عبور و مرور زنان باحجاب در اماکن عمومی همراه بود، شیوهی مورد نظر فمینیستهای مخالف حجاب نبود. نوشتهی افضل وزیری، دختر بیبیخانم استرآبادی، که پاییز ۱۳۱۱ در نشریهی شفق سرخ منتشر شد، نمونهای روشن از موضع فعالان زن در رابطه با آزادی پوشش و رفع هرگونه اجبار برای داشتن یا برداشتن حجاب است. افضل وزیری در این مقاله، با اعتراض به خشونت پلیس در ممانعت از حضور دختران بدون چادر در مدارس که سویهی دیگر اقدامات چند سال بعد دولت برای کشف حجاب بود، نوشت: «دولت باید این سختگیری را ملغا، و هرکسی را به عقیدهی خود آزاد بگذارد. نه حکم بیچادری را بدهد و نه از بیچادری جلوگیری کند.» نوشین احمدی خراسانی تصمیم رضاشاه برای کشف حجاب را بیش از هرچیز تحت تأثیر مردان متجددِ خارجرفتهای میداند که حجاب زنان را مانعی برای ساختن یک «نظم اجتماعی متفاوت» در جامعه میدیدند، روشنفکرانی که نوسازی جامعه را مستلزم کشف حجاب و، در نتیجهی آن، خارج کردن فضای عمومی کشور از وضعیت سنتی میدانستند، و همچون فعالان زن دغدغهی آزادی پوشش به عنوان یک حق برای زنان را نداشتند
با وجود این، نمیتوان مخالفت بخش عمدهای از فمینیستهای آن دوره با حجاب را در این تصمیم بیتأثیر دانست، و به نظر میرسد که رضا شاه به فضای مخالفت با حجاب در میان بخشی از فعالان زن به عنوان یکی از عوامل تسهیلکنندهی پیشبرد طرح کشف حجاب نگاه میکرد. او همچنین توانست بخشی از فعالان زن همچون صدیقه دولتآبادی، مستوره افشار، و هاجر تربیت را که از مخالفان دیرینهی حجاب بودند، با قانون کشف حجاب همراه کند و از حمایت آنها برای پیشبرد برنامهی خود بهره بگیرد. به همین دلیل هم برخی فعالان زن، با وجود مواضع پیشینشان در مخالفت با شیوههای قهرآمیز و اجباری برای رفع حجاب، در برابر خشونتهای اعمالشده از سوی حکومت رضاشاه برای برداشتن اجباری حجاب از سر زنان سکوت کردند، سکوتی که شاید واکنشی به فضای سنتی و مذهبی جامعه و نیروهای پرقدرت مذهبی بوده باشد که به شدت مخالف کشف حجاب بودند، و تلاشهای مسالمتآمیز چندین سالهی زنان برای آماده کردن جامعه در جهت پذیرفتن بیحجابی را با تهدید و آزار و اذیت پاسخ داده میدادند
فمینیستهای دوره رضا شاه چه میخواستند و به چه رسیدند؟
فعالان حقوق زنان در دورهی رضا شاه همچنان به دنبال خواستههایی بودند که از دورهی مشروطه در فهرست مطالباتشان قرار داشت: آموزش، تغییر قوانین خانواده، رفع حجاب، و حق رأی. فعالان زن پس از راهاندازی مدارس دولتی دخترانه، برای گسترش این مدارس، راهیابی دختران به دبیرستان و دانشگاه، و همچنین آموزش زنان بزرگسال بیسواد تلاش میکردند. این تلاشها که با سیاستهای رضا شاه برای «ادغام زنان در زندگی اجتماعی و پرورش مادران تحصیلکرده برای بهبود چشمانداز نسلهای آینده»همزمان شده بود، در این دوره نیز موفقیتآمیز بود و منجر به افزایش مدارس دولتی دخترانه و بیشتر شدن تعداد زنان باسواد در تهران و شهرهای دیگر شد. برای مثال، تعداد دختران با مدرک تحصیلی ششم ابتدایی از ۳ دختر در سال ۱۲۹۱ به ۵۶۶۷ دختر در سال ۱۳۲۱ رسید، و تعداد زنان باسواد تهران از ۹ هزار تن در سال ۱۳۰۱ به ۶۸ هزار تن در سال ۱۳۱۸ افزایش یافت. سد راهیابی زنان به آموزش عالی نیز در این دوره شکسته شد، به گونهای که در سال تحصیلی ۱۳۱۵-۱۶ ۸۰ زن وارد دانشسرای عالی شدند، و در سال ۱۳۲۳ زنان ۲۸ درصد دانشجویان کل کشور بودند
فعالان حقوق زنان در دورهی رضا شاه همچنان به دنبال خواستههایی بودند که از دورهی مشروطه در فهرست مطالباتشان قرار داشت: آموزش، تغییر قوانین خانواده، رفع حجاب، و حق رأی.
شکستن این سدها اما آسان نبود، اشرفالملوک مصاحب، یکی از نخستین دانشجویان زن در رشتهی پزشکی، ماجرای ورودش به دانشگاه را اینطور تعریف میکند: «وقتی دبیرستانم تمام شد، پرسیدم که آیا دخترها میتوانند تحصیل بالا بکنند؟ گفتند فقط مدرسهی مامایی دخترها را میپذیرد … رفتم مدرسهی مامایی بیمارستان امیراعلم … سه سال دورهی مامایی را خواندم اما ناراحت بودم … این بود که به وزارت فرهنگ آنموقع مراجعه کردیم … چند تا خانم بودیم … تقریباً ۲۰ نفر جمع شدیم و به وزارت فرهنگ نامه نوشتیم که ما میخواهیم طب بخوانیم. وزارت فرهنگ بعد از یک سال به ما جواب داد و گفتند متأسفانه این موقع شما هنوز نمیتوانید وارد دانشگاه طب شوید. ولی بعد گویا به عرض رضا شاه رساندند که خوب است دانشکده طب دخترانه هم بشود، و او گفته بود که قبول کنید … اینطور بود که سال ۱۳۱۸ ما وارد دانشکدهی طب شدیم.»
تلاشهای فمینیستهای ایرانی برای تغییر قوانین خانواده نیز به اندازهی آموزش زنان موفقیتآمیز نبود، اما با تصویب «قانون راجع به ازدواج» در سال ۱۳۱۰، زنان توانستند از موقعیت بهتری نسبت به قبل برخوردار شوند. بر اساس این قانون، ثبت ازدواج و طلاق در محضرهای رسمی زیر نظر وزارت دادگستری اجباری شد؛ حداقل سن ازدواج دختران ۱۳ سال تعیین شد؛ و ازدواج با کسی که «هنوز استعداد جسمانی برای ازدواج پیدا نکرده» ممنوع شد؛ مردها مکلف شدند که اگر زن دیگری دارند، قبل از ازدواج، آن را به همسر آینده و عاقد اطلاع دهند؛ و امکان درج شروط ضمن عقد در قبالهی ازدواج نیز در نظر گرفته شد.[۴۱] این قانون، برخلاف بسیاری از قوانین دیگر آن دوره که بر اساس قوانین سکولار اروپایی بودند، بر طبق قوانین اسلامی تدوین شده بود. مردان همچنان رئیس خانواده بودند، و از چهار خواستهی مهم زنان در آن دوره در رابطه با بالا بردن سن ازدواج، ممنوعیت چندزنی، حق طلاق برای زنان، و ممانعت از طلاق دادن آسان زنان از سوی شوهرانشان، و در نظر گرفتن حق مادر در حضانت فرزندان، فقط به سن ازدواج توجه شده بود.
در همین حال، رفع حجاب اگرچه در دوران حکومت رضا شاه محقق شد، شیوهی اجباری و زورمدارانهی آن با روش ترویجی و مبتنی بر آگاهسازی که فمینیستها از دورهی مشروطه در پیش گرفته بودند مغایرت داشت، و نمیتوان آن را به عنوان برآورده شدن خواستهی جنبش زنان محسوب کرد. خواستهی حق رأی برای زنان نیز در این دوره به تمامی به حاشیه رفت، و نه در حکومت و نه در فعالیتهای جنبش زنان صدای قابل توجهی رابطه با آن شنیده نشد.
ژانت آفاری در توصیف وضعیت جنبش زنان ایران در دوران رضا شاه، میگوید: «همهی تلاشهایی که در سطح مردمی برای دفاع از حقوق زنان انجام شد در اختیار دولت رضا شاه قرار گرفته بود، و مدافعان حقوق زنان سه راه پیش رو داشتند: ۱. مواضع تندشان را ملایم کنند و با ورود به سازمانهای دولتی برای رسیدن به اهدافشان تلاش کنند. ۲. در کنار نیروهای محافظهکار و روحانیان مخالف شاه قرار بگیرند که با اصلاحات انجامشده و کشف حجاب مخالف بودند. ۳. با احزاب چپ متحد شوند که آنها هم یا با دولت همکاری میکردند و یا زیرزمینی و تبعیدی بودند
در چنین شرایطی، بخش عمدهای از فعالان جنبش زنان و زنان تحصیلکردهی شهری، با حمایت از کشف حجاب اجباری و فعالیت در «کانون بانوان»، قرار گرفتن در کنار دولت متجدد و تکنوکرات رضا شاه را انتخاب کردند که زنان را در نقطهی تمرکز سیاستهای دولتی قرار داده بود، و با مدرن کردن روابط جنسیتی به زنان اجازهی مشارکت در پروژههای ملی را میداد. معدود فعالانی همچون روشنک نوعدوست و صفیه فیروز نیز که زیر بار جذب شدن در «کانون بانوان» و دنبالهروی از سیاستهای رضا شاه نرفتند، پس از توقیف یا توقف فعالیتهای فمینیستی مستقلشان، مجبور به عزلتنشینی شدند
و اینگونه بود که جنبش فمنیستی زنان ایران برایچند دهه در زوال وسکون ورکود فرو رفت وتا روی کار امدن محمد رضا شاه پهلوی در محاق ماند
دوستان محترم شنونده عزیزان همیشه همراه به پایان بخش دوم سیر تاریخی جنبش حق طلبی زنان ایران در دوره رضا شاه پهلوی رسیدیم از هفته اینده پیمی گیریم ادامه مبحث جنبش حق طلبی زنان ایران را با شروع دروان وسلطنت محمد رضا شاه پهلوی
رادیو فرهنگ را به دوستان خود توصییه کنید .
رادیو فرهنگ صدای خفته در گلوی مردان وزنان ازاده ایران