سلام و درود دارم خدمت شنوندگان رادیو فرهنگ / امیر جواهری هستم و مباحث مربوط به فعل و انفعالات مربوط به جنبش کارگری و مزد و حقوق بگیران را به اطلاع شما میرسانم:
طی روزهای گذشته اعتصب غذای عاطفه رنگریز ادامه دارد . در جنبش مبارزاتی مردم ایران بعضی عبارت و کلمات را نمی بایست فراموش کرد . یا مرگ یا آزادی
خانم رنگریز در یادداشت آغاز اعتصاب غذایش از جمله نوشته بود
«بدن خود را سلاحی میکنم در برابر این همه بیعدالتی که بر ما گذشت و میگذرد و اعتصاب غذای خود را در اعتراض به عدم پذیرش غیرقانونی وثیقهای که تاکنون پنج بار با در بسته و دیوارها روبرو شد و همچنین صدور احکام ناعادلانه و نگهداری غیرقانونی در زندان قرچک اعلام میکنم. نیک آگاهم که جان من برای آنان که به بازیاش گرفتهاند ارزش محافظت ندارد، و این رنج را برای شکستن این دیوار سکوت که قتل خاموش جامعهی مدنی و صدای حق طلبی ما است، تحمل میکنم.
از این رو، نوشتهام را با دو کلمه تمام میکنم که پژواک آن در سرتاسر تاریخ ما فرودستان پیچیده است:
“یا مرگ یا آزادی”
روز ۲۶ مهر مهر مه تولد سی ساله گی ندا ناجی از دستگیر شده گان اول ماه مه ، روز جهانی کارگربود. همسر وی جمال عاملی ، متنی را رد همین رابطه تنظیم کرد و در توئیتر خود جا داد :
و من که باید چیزی بنویسم برای تو برای دلتنگیهایم، حالا که نیستی نوشتن برایم سختتر شده، آنوقتها که پیش هم بودیم، هرچه مینوشتم را اول به تو نشان میدادم، تو باید تشخیص میدادی که نوشتهام به درد بخور است یا نه، و حالا نیستی و من سعی میکنم اصلا به این فکر نکنم که این سطرها میتوانند چقدر ضعیف باشند.
پاییز ۷ سال پیش بود که برای اولین بار در پارک ایرانشهر همدیگر را دیدیم و من چقدر خوشبخت بودم که آن روز تو را یافتم. از آن روز تنها دوبار از هم جدا بودهایم و بیخبر از هم، بار اول همان سال ۹۱ بود و دوهفتهای که من بازداشت بودم و این بار ۱۷۱ روز است که تو در بازداشتی و معلوم نیست این بازداشت لعنتی تا کی قرار است کش بیاید.
آدمها توان عجیبی در عادت کردن دارند، راستش را بخواهی از یک طرف میترسم از اینکه به جای خالیات عادت کنم، میترسم نباشی و من یادم برود که نیستی و از طرفی دیگر ترس از دست دادنت و نبودنت برای سالها مثل خوره به جانم افتاده و هربار تو را به یاد میاورم که از پشت شیشهی کدر سالن ملاقات گفتی برای هفت سال و نیم خودت را آماده کردهای، و انقدر محکم این جمله را گفتی که من مبهوت اینهمه قدرت و ایمانی شدم که در تو بود. و نتوانستم بگویم که چقدر دلم برایت تنگ شده و چقدر به بودنت نیاز دارم.
ندای جانم تو بهترین رفیقم بودی و هستی و میدانم که برمیگردی تا باز باهم سعدی بخوانیم، باز باهم فیلم ببینیم و بعد باهم سوار موتور شویم و برویم بیرون و تو «سرود کارگر» را بخوانی: (چرخ صنعت به گردش فتد از سر انگشت زحمت کشان…) و من فقط کارگر، کارگر، کارگرش را بلد باشم که با تو همراهی کنم
تولدت مبارک رفیق خبری از هفت تپه : پنج شنبه ۲۵ مهر ۹۸، مامورین نیروی های حفاظت اطلاعات شوش، برای دستگیری یوسف بهمنی واقع در منازل سازمانی هفت تپه، هجوم بردند، اما اقای بهمنی درمنزل حضور نداشتند.
لازم به ذکر است که یوسف بهمنی طی چند روز گذشته توسط همین نهاد به همراه پنج نفر از همکاران خود که قصد رفتن به مجلس را داشتند، در بزرگ راه خرم آباد به تهران ( عوارضی خرم آباد ) بازداشت شده بودند و بعد از چهار روز بازداشت، با قرار وثیقه آزاد شدند.
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه هرگونه تهدید، بازداشت ، تعرض و هجوم به محل کار و سکونت کارگران را شدیدا محکوم کرده و خواهان پایان دادن به این گونه برخوردهای ضد انسانی و پایان دادن به پرونده سازی برای کارگران میباشد.
اعتراض دانشجویان طی هفته گذشته تمام روزهای ادامه داشته و همچنان ادامه دارد …. و … با هم به پای این گفتگو بنشینیم