با عرض ادب واحترام خدمت شما عزیزان شنونده با یک هفته وقفه بار دیگر میهمان خانه های شما عزیزان فرهیخته وعلاقمندان مباحث تاریخی هستیم خصوصا بانوان عزیز ،بی تردید نقش زنان ایرانی در احقاق حقوق از دست رفته اشان در طول تاریخ نادیده گرفتنی نیست. زنان ایرانی همواره در همه دوره ها برای برابری خواهی حقوق انسانی اشان از هیج تلاشی فرو گذار نکردند هرجند تاریخ مذکر ومردانه ی ایران در برهه های مختلف صدای حق طلبی اشان را درگلوخفه کرده است وبیان تاریخ این مبارزات را در هاله ای از ابهام قرار داده است اما تاریخ نگاشته است قدم به قدم مبارزه حق طلبانه ی زنان ایران را پی می گیریم با ادامه مبحث زنان فمنیست مشروطه خواه برنامه ی امروز را بر زنان ایرانی است که تاریخ این مبارزات را بدانند وارج نهند به مبارزات زنان ایرانی در تاریخ وادامه دهنده راه ایشان باشند با من سارا باشید در این برنامه
در سالهای ۶-۱۲۸۵ گزارشهایی از فعالیت «کمیتهی زنان» در تبریز نیز منتشر شده است. این کمیته با همکاری «کمیتهی نسوان ایرانی»، که از سوی دختران و زنان مشروطهخواهانِ تبعیدی در استانبول تشکیل شده بود، ارتباطاتی با دربارهای سلطنتی بریتانیا و آلمان و سازمانهای دفاع از حقوق زنان در اروپا برقرار کرده بود، و خواهان حمایت آنها از مشروطهخواهان در ایران شده بود. علاوه بر این، چنان که نشریهی فرانسویزبان نگاهی به دنیای اسلام در بهمن ۱۲۸۵ گزارش داده بود، ۱۵۰ زن در تبریز جمعیتی برای مبارزه با «رسوم قدیمی مضر و مخالف ترقی» تشکیل داده بودند
در همین سالها بود که نخستین مدرسههای دخترانه زیر فشار مخالفان مذهبی هم در ایران راهاندازی شدند. هنگامی که «دبستان دوشیزگان» از سوی بیبی خانم استرآبادی، در سال ۱۲۸۵ راهاندازی شد، درس خواندن زنان به قدری غریب بود که این دبستان را فاحشهخانه مینامیدند و بارها به آن حمله شد. خدیجه افضل وزیری، دختر بیبی خانم، تعریف کرده که خانهی آنها ۱۲ اتاق داشته، و اتاقهای خالی این خانه مادرش را به فکر باز کردن مدرسهی دخترانه انداخته است. اما بیبی خانم تا آن زمان مدرسه ندیده بود و طرز کلاسبندی را نمیدانست. شکل چیدمان کلاسها را پسر بیبی خانم که در مدرسهی قزاقخانه درس میخواند به مادرش یاد داد. کلاسها این طور چیده شدند: دو ردیف نیمکت و میزِ مقابل آن در دو طرف اتاق، و در مقابل قسمت بالای اتاق هم میز معلم و صندلی پشت میز، به طوری که روبهروی بچهها باشد. یک نقشهی جغرافیا هم به دیوار زده شد.
در همین سالها بود که نخستین مدرسههای دخترانه هم در ایران راهاندازی شدند. بیبی خانم اما هنوز راضی نبود، و دو دخترش را برای یادگیری نحوهی ادارهی کلاس به مدرسهی آمریکایی در خیابان قوامالسلطنه فرستاد تا، در ضمن تحصیل، معلمی هم یاد بگیرند. خودش هم در این مدت، اجازهنامهی رسمی از وزارت معارف برای باز کردن مدرسه گرفت. مدرسهای با سه کلاس، که خودش معلمی یک کلاس را بر عهده داشت و معلمهای دو کلاس دیگر دخترانش بودند. حدود ۲۰ شاگرد اسم نوشتند و مدرسه شروع به کار کرد. ماجرا اما به همین راحتی نبود، و این مدرسه از همان روزهای اول با مخالفت متعصبان مذهبی روبهرو شد، به طوری که یکی از روحانیون در شاه عبدالعظیم بالای منبر رفت و فریاد زد: «بر آن مملکت باید گریست که در آن دبستان دوشیزگان باز شده است.» مردم هم زار زار گریستند. در محلهی بیبی خانم هم فردی به نام سید علی شوشتری ورقهای چاپ کرد که در آن نوشته بود: «این دبستان دوشیزگان که بیبی خانم افتتاح کرده است، این زن مفاسد دینیه دارد، در منزلش تار میزنند و اجتماع هنرمندان است.» این تکفیرنامهی بیبی خانم را ورقهای یک شاهی میفروختند و اوباش محله را برای حمله به مدرسه تحریک میکردند.بیبی خانم برای محافظت از مدرسهاش پیش وزیر معارف رفت، اما وزیر گفت که از او کاری ساخته نیست. بیبی خانم پاسخ داد: «من زنی لچک به سر هستم و از مدرسهام دفاع میکنم. چگونه است که شما وزیر این مملکت هستید و نمیتوانید آن را اداره کنید؟» وزیر گفت: «با روحانی نمیتوانم در بیافتم.» او فقط پیشنهاد داد: «روی تابلوی مدرسه بنویسید در این دبستان فقط دختران ۴ تا ۶ سال پذیرفته میشوند و بزرگترها را هم اخراج کنید. زیرا شوشتری گفته دوشیزه به معنای باکره است و باکره یعنی شهوتانگیز.» بیبی خانم با عصبانیت تابلو را پایین آورد و آن عبارات را روی کاغذی نوشت و به آن چسباند. او در جواب گریهی دخترهای بزرگتر که نمیخواستند ترک تحصیل کنند، گفت: «حالا بروید، تا سر و صدا بخوابد. باز دوباره میآیید و درس میخوانید.» به این ترتیب، بیبی خانم استرآبادی توانست مدرسهاش را از دچار شدن به سرنوشت مدرسهی «پرورش» حفظ کرده، و راه را برای دیگر مدارس دخترانه هم باز کند. «پرورش» اولین مدرسهی دخترانه به مدیریت طوبی رشدیه بود که در سال ۱۲۸۲ راهاندازی شد. این مدرسه سه روز بیشتر دوام نداشت، و مخالفان تحصیل زنان در روز چهارم تابلوی این مدرسه را که فقط ۱۷ دانشآموز داشت پایین کشیدند. بسیاری دیگر از مؤسسان اولیه مدرسههای دخترانه همچون ماهرخ گوهرشناس، مؤسس مدرسهی «ترقی بنات»، مریم عمید، مؤسس مدرسهی «دارالعلم و صنایع مزینیه» و صدیقه دولتآبادی، مؤسس مدرسهی «مکتبخانهی شرعیات»، نیز از تهدید و ضربوجرح و بازداشت از سوی نیروهای مذهبی مخالف تحصیل دختران و نیروهای دولتی همسو با مخالفان در امان نبودند. با وجود همهی این موانع و مشکلات، تا سال ۱۲۹۲ دست کم ۲۵۰۰ دختر در ۶۳ مدرسهی دخترانه در تهران تحصیل میکردند، و دختران یک هفتم محصلان مدارس تهران بودند
فعالیت علنی انجمنهای زنان پس از مشروطه دوم بعد از وقوع «مشروطهی دوم» در سال ۱۲۸۸، زنانی که برخی از آنها در نهضت ملی مشروطه فعال بودند و برخی دیگر در انجمنهای مخفی زنان فعالیت میکردند، فعالیتهای خود را علنیتر کردند. در این دوره، بیشتر تشکلهای زنان به دنبال اهداف سیاسی و ملیگرایانهای همچون مخالفت با استقراض خارجی و حمایت از تولیدات داخلی بودند، اما تشکلهایی همچون «انجمن مخدرات وطن»، در کنار این اهداف، «مطالبات سیاسی و اجتماعی بانوان» را نیز دنبال میکردند. «انجمن مخدرات وطن» از سوی ۶۰ تن از زنان مشروطهخواهِ طرفدار حقوق زنان تشکیل شده بود که اغلب آنها از خانوادههای سرشناس فعالان سیاسی مشروطهخواه، علما، روحانیون، و اعیان و اشراف بودند. صدیقه دولتآبادی، ماهرخ گوهرشناس، درهالمعالی، آغا شاهزاده امین، عفتالملوک خواجهنوری، و هما محمودی از جمله اعضای شناختهشدهی این انجمن بودند
تلاش برای ترویج مدارس دخترانه و آموزش سوادآموزی به زنان بزرگسال از جمله برنامههای اصلی این انجمن بودند، و در همین راستا در مدرسهی شبانهروزی که برای دانشآموزان بیبضاعت تأسیس شده بود، یکصد دختر مشغول به تحصیل شده بودند. سازماندهی تجمع اعتراضی هزاران زن کفنپوش در واکنش به اولتیماتوم روسها و ارسال نامه به مجلس در مورد به تعویق افتادن تصویب قانون اساسی از دیگر فعالیتهای این انجمن بود] با علنی شدن انجمنهای زنان و پا گرفتن مدارس دخترانه، زنان گام بعدی خود را برداشتند و مجلههای زنان را منتشر کردند. جلسات بحث و گفتوگوی زنان که پیشتر مخفیانه برگزار میشد نیز در این سالها علنی شد. بیبی خانم استرآبادی با اطلاعیهای که در سال ۱۲۸۸ در روزنامهی ایران نو منتشر کرد، از همهی «خواتین وطندوست» دعوت کرد که جمعهی هر هفته در خانهی او جمع شده و دیدگاههای خود را دربارهی مسائل سیاسی و اجتماعی بیان کنند. این جمع که از آن با نام «کلوپ ملی زنان» یاد شده است البته محدود به بحثهای سیاسی و اجتماعی نماند، و اعضای آن «انجمن ایتام» را نیز با هدف فراهم کردن امکانات تحصیل برای دختران یتیم در اردیبهشت ۱۲۸۹ تشکیل داد
اولین نشریات زنان: ثبت زندگی زنان و تریبونی برای مطالبات برابرخواهانه با علنی شدن انجمنهای زنان و پا گرفتن مدارس دخترانه، زنان گام بعدی خود را برداشتند و مجلههای زنان را منتشر کردند. حضور زنان و مسائل زنان در مطبوعات اما از چند سال پیشتر آغاز شده بود. نخست، اغلبْ مردان روشنفکر و مشروطهخواه بودند که مقالههایی در دفاع از تحصیل زنان و حمایت از مدارس دخترانه و انجمنهای زنان مینوشتند. اما کمکم و به ویژه پس از مشروطهی دوم (۱۲۸۸-۹۰)، زنان بیشتری از طریق نشریاتی همچون ایران نو و ندای وطن صدایشان را بلند کردند، و سردبیران مطبوعاتِ نزدیک به متجددانِ مشروطهخواه نیز گاه صفحههایی را به نویسندگان زن اختصاص میدادند، و در فاصلهی سالهای ۱۲۸۴ تا ۱۲۹۴ حدود ۳۰ زن در مطبوعات ایران مینوشتند.] یکی از این زنان در سال ۱۲۸۶، در شمارهی ۷۰ روزنامهی ندای وطن، نوشته بود: «اگرچه زن هستیم و به قول آقایان ناقصالعقل، و ردیف بشر محسوب نمیشویم، از مرحمت پدرانمان هم که فضل و کمالی نداریم، ولی نادان در هر طبقه است … امروز بر احدی پوشیده نیست که هر بیوهزن به این مجلس حق دارد. ما امروز حقوق خودمان را میخواهیم … همین قدر عرض میکنم، زنها میتوانند آنچه را که میخواهند
با آغاز به کار نشریات مخصوص زنان، به سردبیری و مدیریت روزنامهنگاران زن، صدای زنان بیشتر و بلندتر از قبل شنیده شد. دانش، نخستین نشریهی زنان که از سال ۱۲۸۹ به صاحبامتیازی و مدیریت سمیه کحالى جدیدالاسلام همدانى، و در قالب هفتهنامهی هشت صفحهای منتشر میشد، به طور مشخص و صریح به دنبال تساوی حقوق زنان نبود. اما در کنار پرداختن به «مباحث اخلاقی، علم خانهداری، بچهداری، و شوهرداری»، موضوعاتی همچون حق تحصیل زنان و مدارس دخترانه را مورد توجه قرار میداد، و به لزوم تغییر جایگاه و وضعیت زنان در جامعه و خانواده میپرداخت. برای مثال، دانش در داستان دنبالهداری که از انگلیسی ترجمه شده بود، ماجرای ازدواجی را منتشر میکرد که به تمامی با رسم و رسوم و قوانین ازدواجهای ایرانی آن زمان متفاوت بود. این نشریه همچنین در ستونی به نام «زنداری»، که خطاب به مردان نوشته میشد، برخی نکات دربارهی رعایت حقوق زنان را با زبانی محافظهکارانه توضیح میداد: «آیا انصاف است که بیچاره زن، وقتی که طوق اطاعت تو را به گردن انداخت، شما او را بندهی صرف بدانید و هرجور تحکمات داشته باشید به این بیچاره امر کنید؟ نه خدا به این راضی است و نه اولیایش …»]
شیوهی دانش و شکوفه بعدها از سوی نشریهی عالم نسوان نیز ادامه یافت، نشریهای که به صاحبامتیازی ربابه نواب صفوی، و زیر نظر مجمع فارغالتحصیلان مدرسهی دخترانهی آمریکایی ایران منتشر میشد. عالم نسوان که از سال ۱۲۹۹ به مدت ۱۲ سال پیاپی منتشر شد، هدف خود را «تعاون در تعالی و ترقی نسوان و تشویق آنها به خدمت به وطن و خانواده و حسن ادارهی امور تربیتی» اعلام کرده بود، و به طور مستقیم و صریح به خواستههای زنان برای تغییر وضعیتشان نمیپرداخت، اما با انتشار مقالاتی دربارهی بهبود جایگاه اجتماعی زنان و ترجمهی اخباری از پیشرفت زنان و خدمات آنها در نقاط مختلف جهان، دریچهای تازه به سوی لزوم تغییر در وضعیت زنان را برای جامعهی آن روزِ ایران باز میکرد.
دوستان شنونده به پایان بخش دوم از مبارزات زنان فمنیست مشروطه خواه رسیدیم این فصل همچنان ادامه دارد شنونده برنامه ما در خصوص تاریخ جنبش زنان ایران باشید
به دوستان خصوصا بانوان محترم شنیدن ودنبال کردن این مباحث را توصیه می کنیم
تا درودی دیگر روزگارتان شاد