مرضیه امیری، ندا ناجی، ساناز اللهیاری و عسل محمدی در نامهای از زندان اوین خطاب به فعالان و جامعه مدنی نوشتند: هرچند تاکنون جز بیعدالتی نصیبمان نشده، هرچند در بازداشتهای «موقت» طولانی به سر میبریم، هرچند احتمال اجرای احکام ناعادلانه و سنگین از جان و روانمان میکاهد، اما شوق به زندگی، میل به آزادی، و شعف دوباره زیستن در کنار عزیزانمان امیدبخش لحظههای ماست.
متن کامل نامه:
تأمین نان، امروز به بزرگترین دغدغهی مزدبگیران بدل شده است. تعمیق انبان مفسدان اقتصادی، اختلاسگران و طراران اقتصادی از یک سو و تحریمهای ضدانسانی زورمندانِ اقتصاد جهانی از سوی دیگر سفرهی زحمتکشان را بیش از پیش کوچک کرده است. فرودستان جامعه در جدالی نابرابر برای کسب و حفظ کار و همچنین برای دریافت دستمزد معوق، سعی میکنند از اندکداشتههایشان در برابر صاحبان قدرت و ثروت، محافظت کنند. اعتراضات کارگران هفتتپه نمونهای از این جدال بود که بر پایهی مطالبات بهحق کارگران شکل گرفت؛ اعتراضاتی که پژواک خواستههای صنفی جامعه و گریز از درد بود. آنها نسبت به وضعیتی معترض بودند که با شدت و ضعف متفاوت، زندگی تمامی مزدبگیران ازجمله ما را به بنبست اقتصادی کشانده. ما نیز بهعنوان بخشی از جامعه که متأثر از این شرایط اقتصادی بودیم خواستههای به حق کارگران را خواستههای خود میدانستیم و از آنها حمایت کردیم.
اما برخوردی که نیروهای امنیتی با بهانه ضد «امنیت ملی» بودن اعتراضات کارگران، با کارگران و با حامیان کارگران کرد، شدیدتر از حد سابق بود. برخوردی که منجر شد به بازداشتهای طولانیمدت (به عنوان مثال از بازداشت موقت ساناز اللهیاری و امیرحسین محمدیفر بیش از هشت ماه میگذرد)، تحمل سلولهای انفرادی حتی بعد از انجام مراحل بازجویی، انتقال خواهرانمان، عاطفه رنگریز و سپیده قلیان، به زندان قرچک (بهعنوان تنبیه بیشتر یا تبعید)، تعیین وثیقههای سنگین دو میلیاردی و اجرایی نکردن آن و دست آخر صدور احکام سنگین.
شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب در یک روند کاملاً ناعادلانه بدون کوچکترین توجهی به دفاعیات ما و وکلایمان، صرفاً با تکیه بر توصیههای ضابطین پرونده، احکام سنگین و کمسابقه از ده سال و نیم تا هجده سال صادر کرد و در این میان، ندا ناجی، دیگر بازداشتی روز کارگر، منتظر برگزاری دادگاه است و در بلاتکلیفی به سر میبرد.
زندانیشدنمان و این احکام، در یک لحظه هر آن چیزی را در آستانهی فروپاشی قرار داد که برای به دست آوردنش به درازای عمرمان تلاش کرده بودیم؛ عشقهایی که به فراق انجامید، تحصیلاتی که ناتمام ماند و سرپناهها و شغلهایی که از دست رفت، جسمهایی که تحلیل رفت… و بعد رد اشک مادران منتظر عدالت، همراه لحظههایمان شد.
اما آنچه این رنج را دوچندان میکند دیدن تبعیض عریانی است که در مواجهه با برخی مفسدان اقتصادی و رانتخواران در نسبت با پروندهی فعالان اجتماعی، کارگری و روزنامهنگاران در پیش گرفته شده است؛ تبعیضی که فرد را چنان ناامید از برقراری عدالت میسازد که در مقابل عدالتخانه ناگزیر به قمار با جان خود میشود.
هرچند تاکنون جز بیعدالتی نصیبمان نشده، هرچند در بازداشتهای «موقت» طولانی به سر میبریم، هرچند احتمال اجرای احکام ناعادلانه و سنگین از جان و روانمان میکاهد، اما شوق به زندگی، میل به آزادی، و شعف دوباره زیستن در کنار عزیزانمان امیدبخش لحظههای ماست؛ چونان خواهران و برادران برابریطلبمان که سالها، روزهای تاریک حبس را با همین امید سپری کرده و میکنند.
صدای دادخواهی شما از قوه قضاییه، واکنشهای بسیاری را برانگیخت، ازجمله واکنش رئیس این قوه مبنی بر رسیدگی منصفانه به احکام صادره از شعبهی ۲۸. صدای حقخواهیتان روزنهای از امید را نه فقط در دل ما بلکه برای تمام کسانی گشود که به ناحق دربندند. تسکین ما، تداوم صدایی است که به دادخواهی از بطن جامعه برخاسته و امیدواریم که شنیدن این صدا از سوی متولیان قضایی منجر به اجرای عدالت انسانی شود.
دلگرمیم به صداقت تلاشهای شما برای آزادی بیقید و شرطمان.
شهریور ۹۸ زندان اوین
ساناز اللهیاری
عسل محمدی
مرضیه امیری قهفرخی
ندا ناجی