چهل سال خفقان، سرکوب، بازداشت، شکنجه، تبعیض، حبس های سنگین، اعدام، جنایت علیه بشریت و بیعدالتی گسترده در ایران!
حکومت اسلامی ایران که ۴۰ سالگی خود را لنگ لنگان سپری میکند، از همان آغاز، انقلابی که با مشارکت فعالانه و عاشقانه بهترین نیروهای دگراندیش برای رسیدن به برابری، آزادی و عدالت برپا شده بود را با فریب و نیرنگ و تقلب در ید اختیار خود گرفت و شرایط پرورش جنایت کاران و حذف دگراندیشان را فراهم نمود.
از همان روزی که با فرمان روح الله خمینی، صادق خلخالی حاکم شرع تهران شد و اعدام سردمداران و مجریان حکومت پهلوی را از بالای مدرسه رفاه آغاز کردند، خفقان و سرکوب در ایران کلید خورد، اعدام هایی که بدون یک محاکمه علنی و عادلانه انجام شد. آری این حکومت دیکتاتور و تمامیت خواه از همان ابتدا با حذف فیزیکی توانست بر اریکه ی قدرت بنشیند و پس از چندی تمام سازمان ها و تشکل ها را نابود کند و تمامی فعالان سیاسی و حتی فعالان مدنی را به بی رحمانه ترین شکل ممکن از دم تیغ بگذارند یا از صحنه سیاسی جامعه حذف کند.
از کشتار کردها در کردستان و ترکمن صحرا تا آغاز کشتارهای گسترده و بی رحمانه فعالان سیاسی در دهه ی شصت و به ویژه کشتار تابستان سال ۱۳۶۷ که به عنوان جنایت علیه بشریت شناخته می شود، جنایتی که تعداد زیادی از زندانیان سیاسی را پشت درهای بسته و در بیخبری و بی اطلاعی زندانیان، خانوادهها و جامعه قتل عام کرد. قتل عام زندانیانی که محکومیت زندان داشتند و چه بسا سال، ماه یا روزهای پایانی محکومیت خود را می گذراندند یا برخی محکومیت شان به پایان رسیده بود و به ملی کش معروف بودند. این که بهانه حکومت در کشتن این زندانیان چه بود و چگونه و در چه شرایطی این عزیزان را گروه گروه به قتل رسانید و چگونه اجساد آنان را به دور از چشم خانواده و وابستگان شان در گورهای جمعی در تهران و شهرستانها به خاک سپرد، داستان دردناکی است که هیچ گاه از حافظه تاریخی و جمعی مردم ایران پاک نخواهد شد، به خصوص در شرایطی که چند سالی است پرده ها کنار رفته و عاملان و آمران آن کاملا مشخص شده اند.
جنایت کاران باید بدانند که عادی جلوه دادن این جنایت ها، آن هم با وقاحت و بیشرمی کم نظیری که در این کار نشان می دهند، نه تنها باعث نمیشود که این جنایت ها در انظار عمومی بدیهی جلوه کند و از مسئولیت جنایت کاران در انجام جنایتی که انجام دادهاند کاسته شود، بلکه باعث میشود که خشم فروخورده ی خانوادههای آسیب دیده از این همه قساوت و بیشرمی سر ریز شده و جامعه را نسبت به این همه بیعدالتی آگاهتر سازد. اما این چیزی است که دست اندرکاران حکومت اسلامی ایران از صدر تا ذیل درک نمیکنند و با همان شیوه و رویکرد و حتی وقیحانه تر فعالانی که برای سادهترین خواستههای خود به خیابان میآیند را هم چنان می گیرند، می بندند، شکنجه می کنند، حبس های طولانی مدت می دهند و به اشکال مختلف می کشند.
مسئولان حکومتی باید بدانند که دستگیری ها و حبس های طولانی مدت و وثیقه های سنگین که در سال ها، ماه ها و هفته های اخیر به شدت باب کرده اند، نیز نمی تواند اعتراضات مردم خسته از ظلم، دروغ، فقر، فساد، اختلاس،تبعیض، آزادی کشی و نابرابری را خاموش کند. هر چه بر شدت بازداشت ها و شکنجه ها و محکومیت ها و حق کشی ها بیافزایند، انرژی و عزم معترضان برای اعتراض ها و اعتصاب ها جدیتر شدت خواهد شد. حکومت باید از آن روزی بترسد که مردم دیگر تاب و تحمل شان پایان یابد، آن زمان که خیلی هم دور نخواهد بود، حکومت دیگر با هیچ نیرویی توان مقابله با خشم و اراده مردم به خروش آمده در خیابانها برای رهایی از بیدادگری را ندارد.
امسال سی و یکمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۶۷ است. مادران و خانوادههای خاوران در اولین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در دهم شهریور ۱۳۶۸ در خاوران این روز را به عنوان سالگرد کشتار زندانیان سیاسی برگزیدند. از آن سال، به جز حضور مداوم خانوادهها در طی سال که ابتدا هر هفته جمعه ها بود و بعد دو هفته یک بار و بعد جمعه های اول هر ماه، هم چنین دو بار در طی سال، جمعه آخر سال برای گرامی داشت عزیزان مان در آخرین جمعه در آستانه ی نوروز و در جمعه نزدیک به دهم شهریور برای اعتراض به قتل عام زندانیان سیاسی و گرامی داشت یاد قتل عام شدگان گرد هم می آیند. امسال نیز هم جمعه اول ماه و هم در هشتم شهریور به مناسبت سی و یکیمین سالگرد قتل عام شدگان در خاوران گرد هم آمدند و گل های زیبایی بر بوته های خشکیده و گورهای بی نشان عزیزان مان نشاندند و به احترام مبارزات و ایستادگی ها و عاشقی های آن ها ایستادند و سرود خواندند و خوشحالیم که ماموران امنیتی و اطلاعاتی نبودند و مزاحمتی حداقل در ظاهر برای خانواده ها ایجاد نکردند.
ما مادران پارک لاله ایران به عنوان صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران، مصرانه میخواهیم بدانیم، چرا پس از ۳۸ سال از آغاز کشتارهای وحشیانه فعالان سیاسی در دهه ی شصت در تهران و شهرستانها و پس از کشتار و سر به نیست کردن زندانیان سیاسی در تابستان سال ۶۷ (زندانیانی که حکم زندان داشتند)، هنوز خانوادهها و جامعه ی دادخواه نمیدانند که چه تعدادی را کشته اند و چه بلایی بر سر زندانیان آوردهاند و چه کسانی در این جنایت ها سهیم بوده اند؟ چرا پس از گذشت بیست و یک سال از قتل های سیاسی سال ۷۷ و ۲۰ سال از حمله به کوی دانشگاه و ربودن سعید زینالی ها،خانوادههای آنها و جامعه ی دادخواه نمیدانند که آنها را چگونه و چرا کشته اند؟ و چرا پس از ده سال از کشتار خیابانی مردم بیدفاع در خیابان در سال ۸۸، هنوز نمیدانیم که چه تعدادی را کشته اند و چرا و چگونه و چه کسانی در این جنایت ها سهیم بوده اند؟ و تا کنون این روند جنایت کارانه و سرکوب سازمان یافته و عدم پاسخگویی به مردم و دروغگویی و وقاحت حاکمیت و دست اندرکاران جنایت ها بدون وقفه ادامه دارد.
در بزرگ داشت کشته شدگان تابستان سال ۶۷ و دهه ی خون بار شصت باید گفت نام و یاد آنان در قلب ما حک شده و بی صبرانه منتظر روزی هستیم که محاکمه عادلانه آمران و عاملان کشتار آنان را شاهد باشیم، تا راه بر تکرار جنایاتی این چنین بسته شود و دیگر هیچ انسانی به خاطر داشتن عقیده و مرامی متفاوت از دیگران تاوان ندهد.
ما مادران پارک لاله، این چرخه ی آزادی کشی، سرکوب، خشونت، بازداشت، شکنجه، تبعیض، اعترافات اجباری، احکام ناعادلانه و قتل های دولتی سازمان یافته در ایران و وضعیت بحرانی زندان ها و زندانیان را به شدت محکوم میکنیم و خواهان: ۱) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۲) لغو قانون شکنجه و مجازات اعدام از جمله؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شکنجه، سنگسار و قصاص، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایاتهای صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه هایی علنی و عادلانه هستیم. ما هم چنین اعتقاد عمیق داریم که این خواسته ها با اتحاد و همبستگی و مبارزات پیگیر ما دادخواهان به دست خواهد آمد و تردیدی نیست که برای رسیدن به این خواسته ها باید برای رسیدن به آزادی بیان و اندیشه، حق داشتن تجمع و اعتصاب و تشکل و احزاب مستقل، رفع هرگونه تبعیض و جدایی دین ازحکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بی عدالتی ها را در ساختار حکومت و قوانین آزادی ستیز و تبعیض آمیز حکومت اسلامی ایران می دانیم.
مادران پارک لاله ایران
سیزدهم شهریور ۱۳۹۸