رسول بداقی :تقدیم به همسرارجمندم “فروزان علیزاده” که در طول هفت سال رنج زندان، یک دم ازناگواری زندگی شکایت نکرد، همواره به خاطر آرمانهایم پشتیبانم بود، همچون کوه استوار بود و همچون رود جاری، همچون گل خندان و همچون انسان، فهیم بود.
“قهرمان تویی دلبندم، چراغ خانهام تویی روشنایی دل من”
گریه کنی اشک تورا پاک کنم
اشک تو درباغ دلم خاک کنم
خنده کنی ناز تورا من بکشم
عشق تو درسینهی بیباک کنم
تابنوازم دل پرناز تو را
باسخنی قلب توغمناک کنم
طعم لبت، درسخنات تا بچشم
زخم، دل از هرخس و خاشاک کنم
دار تنات، تار دلم بافته است
نغمهی این ساز تو در راک کنم
کاش که من روزنهای داشتمی
تا برهم، یاقفسم چاک کنم
راز مرا تاب نیاورده کسی
چارهی این درد خود از تاک کنم