شاهنامه و گرانمایگان سخنور برنامه اى از رادیو فرهنگ ،این هفته بخش هشتم پایان و نتیجه گیرى از منظومه «فرامرز نامه» تهیه و اجرا سعید اوحدى

با درودهاى پاکدلانه :این هفته در بخش هشتم منظومه “فرامرز نامه” که پس از  داستان بانوگشسب خواهر بزرگ و پرورش دهند وى از رادیو فرهنگ پیگیر شدیم تلاش دارم در پایان این منظومه دست به یک جمعبند و نتیجه گیرى از منظومه فرامرز نامه بزنم ، و اینکه چرا این داستان پیامى که دارد بنوعى نه به اعدام میباشد و بخشیدن و نکشتن ، فرامرز پسر رستم و برادر بانو گشسب و زربانو و سهراب و جهانگیر بوده ، این منظومه به اهتمام استاد مجید سرمدى تالیف شده و سراینده آن ناشناس میباشد ، این دفتر شامل  صفحه و در ١۵٨٠ بیت گردآورى شده ، در بخش نخست بیشتر آشنا شدیم به پیشگفتار این منظومه و شخصیت هایى که در پیوند با  شاهنامه فردوسى میباشند ،  داستان بسیار دلنشینى میباشد و براى فرامرز هفت خوانى شبیه هفت خوان رستم و اسفندیار ساخته شده ، فرامرز یعنى فر ( پیش ) و آمرز ( بخشنده دشمن ) میباشد ، پیشاپیش دشمنت را ببخش معنى میدهد ، ابتدا نام فرآمرز بوده که با البرز قافیه میشده و امروز ما فرامرز میگویم ، در برنامه هاى گذشته آشنا شدیم که فرامرز همراه با بیژن که پسر بانوگشسب خواهرش بوده و گرگین داوطلب میشوند تا به نداى دادخواهى نوشاد شاه هندى پاسخ بدهند و پنج دشمن وى که آسایش و شادى از مردمان آن سرزمین گرفته اند را شکست بدهند و دختران وى را از بند رها سازند ، این اتفاق انجام میگیرد و دو دختر زیبا روى نوشاد شاه به نامهاى گل افروز و دل افروز از چنگ دشمن رها میشوند، و در جنگ با کید هندى دختر دلاور و شجاع وى بنام سمنرخ بدام فرامرز گرفتار میشود و فرامرز دستور میدهد که با وى مهربانى و خوش رفتارى شود ، و سرانجام این دختر ماهروى براى بیژن خواستارى میشود ، در بخش هفتم داستان پس از صلح و آشتى با کید هندى و پایان این ماجرا به هفت خوان فرامرز اشاره داشتم و پرسش و پاسخ فرامرز با برهمن پیر کهنسال و گذشته دان که سرانجام در نبرد خرد و اندیشه از فرامرز شکست میخورد و پس از پذیرفتن اندیشه هاى برتر فرامرز به آیین وى میگروند و با جشن و شادى داستان به پایان میپذیرد ، آیین فرامرز زرتشتى بوده و هندوان به این آیین مى پیوندند ، و اما از نکات مهم داستان اینکه رستم هنگام بدرقه فرزندش به وى پند و اندرزى میدهید که چند بیت بسیار ارزنده و حقوق بشرى در میدان جنگ و با اسیران را از زبان رستم با همدیگر میخوانیم : ببخش و مکش آن شه نامور / که بیخ بریده نروید دگر / زدخت کسان دیده بربندو دل / که نیکو نباشدجوان دل گسل / ترا پارسایى و نیکى بهست / به هرانجمن نیک نامى مهست / بارى سلسله گفتار فرامرزنامه را در ٨ قسمت خواهم گفت و اکنون بخش هشتم  و پایانى  آنرا پیشکش دارم وبه شما دوستاران فرهنگ و ادب پارسى و از هفته آینده منظومه جهانگیر نامه که فرزند دیگر رستم بوده را در دست خواهیم گرفت، به مهر و شادى میسپارمتان

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

دوازده + چهارده =