نامه سرگشاده منیره عربشاهی از زندان؛ احساس پرنده ای آزاد را دارم

 منیره عربشاهی، که از تاریخ ۲۲ فروردین ماه سال جاری به دلیل “فعالیت های مدنی” در زندان قرچک ورامین در بازداشت به سر می‌برد، همزمان با سالروز تولد خود، نامه ای سرگشاده نوشته است. خانم عربشاهی که اخیرا در پرونده ای مشترک به همراه دخترش یاسمن آریانی و مژگان کشاورز در دادگاهی مجموعا به ۵۵ سال و ۶ ماه حبس محکوم شده اند، در بخشی از این نامه نوشته است “اهدای گل به بانوان مترو، زندگی مرا زیر و رو کرد. اما چه باک که هر زیر و رو شدنی الزاما بد نیست که گاهی آنچه در زیر پنهان شده بهتر از رویی است که دیده می شود. طی ۴ دهه گذشته زندگی ام سرشار بوده از روزمرگی ها و با وجود نقش اجتماعی که به عنوان (دبیر) داشتم و از زندگی در کنار همسر و فرزندانم خوشنود بودم اما دغدغه های ذهنی ام باعث می شد تا احساس آب راکدی را داشته باشم گرفتار در گودال. گودالی تشکیل شده از گل و لجن های زن ستیزی که بوی تعفن خشونت، بهره کشی، بی عدالتی، تبعیض، تحقیر و فرودستی آن حتی مشام عرشیان را می‌آزرد.”.

 امروز شنبه ۱۲ مردادماه ۹۸، منیره عربشاهی، فعال مدنی، همزمان با روز تولد خود از زندان قرچک ورامین نامه ای سرگشاده نوشته است.

خانم عربشاهی در این نامه، نگاه خود به مشکلات اجتماعی و چگونگی برخورد با مشکلات مضاعف پیش آمده در راه تغییر این مشکلات را تشریح کرده است.

متن کامل این نامه به  قرار  زیر است:

“هیچکس از فردای خود خبر ندارد. این جمله ای بود که به دفعات شنیده بودم و من هم مثل اکثر آدمها به آن باور داشتم. اما در این لحظه که در گوشه ای از زندان بی آنکه بتوانم برای اندکی تمرکز و تفکر مکانی دنج و آرام پیدا کنم نگاه و برداشتم از این جمله قدیمی و فراگیر ۱۸۰ درجه تغییر یافته و به وضوح به این حقیقت رسیدم که همه انسان ها می‌توانند از فردای خود آگاه باشند ولی نه با پیشگویی های شیادان فال بینی و رمالی. بلکه با قدمهایی که به سوی فردا برمی‌دارند با اندیشه ای که به زندگی جهت می دهند و با قلبی که به اندیشه و قدم‌هایشان باور دارند.

از آمیختگی بین ایمان و عمل می توان درب‌های رو به آینده را گشود و فراسوی آن را مشاهده کرد. در این میان شاید زمان مردن و نه چگونه مردن مهم نباشد.

نامم منیره است؛ مادر دو دختر دوست داشتنی و همسر مردی مهربان؛

چهار ماه است که به همراه دخترم یاسمن در زندان قرچک به اتهام “تبانی علیه امنیت ملی و نظام” به سر می برم. طی ۴ دهه گذشته زندگی ام سرشار بوده از روزمرگی ها و با وجود نقش اجتماعی که به عنوان (دبیر) داشتم و از زندگی در کنار همسر و فرزندانم خوشنود بودم اما دغدغه های ذهنی ام باعث می شد تا احساس آب راکدی را داشته باشم گرفتار در گودال. گودالی تشکیل شده از گل و لجن های زن ستیزی که بوی تعفن خشونت، بهره کشی، بی عدالتی، تبعیض، تحقیر و فرودستی آن حتی مشام عرشیان را می‌آزرد.

گفتم عرش، یعنی همان جایی که تخت پادشاهی خدا برقرار است. خدایی که حوا را آفرید ولی نه مانند آدم از خاک و گل، که با استخوانی از استخوان های او تا تاکیدی باشد بر یکی بودنشان، بدون هیچ تبعیضی در داشتن اراده و انتخاب آزاد و بهره مندی از حکمت و دانش و عقل و احساس.

پس چرا زن که قرار بود یار، مشاور، همراه، همدم تسلی بخش مصاحب و مکمل مرد باشد نابخردانه در واژه‌های ابلهانه و خشن ضعیفه، ناقص العقل، پرده نشین، اندرونی، منزل، مادر بچه ها، جنس دوم، کمینه، ارزش و منزلت بالایش فرو ریخت و در افسانه ها و فرهنگ فولکلور ماهیت انسانی و روح لطیفش در یکی از نمادهای فریب کارانه و غیرانسانی چون مار، افعی، شیطان و ساحره محو گردید؛ حال آنکه در طول تاریخ ایران زنان شجاع پیشرو و عاملی محرک برای مردان در پیروزی بسیاری از جنبش ها و نهضت ها بودند.

دغدغه های درونی ام به فریادی می‌مانست که ترس از عواقب آن عامل فروخوردگی اش شده بود تا آنکه سال گذشته در شبی مثل امشب همزمان با تولدم کادویی از سوی مامورین امنیتی دریافت کردم که قلبم را نه بخاطر وجد و شادمانی که از شدت درد و خشم به درد آورد. محتوای آن هدیه بازداشت دخترم یاسمن به دلیل اعتراض مدنی علیه گرانی بود.

اما بی انصافی است اگر اعتراف نکنم با همین هدیه پوسته سخت تخم ترس در من شکست. در کتابی از سیمین دانشور جزیره سرگردانی، جمله ای زیبا توجه ام را به خود جلب کرد. جمله این بود: “ترس کالایی است که می فروشند اگر نخری می پوسد پس نخر”. من نیز دیگر خریدار این متاع نبودم. بلکه گل‌های زیبایی خریدم که گلبرگ‌های پر طراوت آن با عطر عشق و محبت و صلح و همدلی خوشبو تر شده بود. گلها را تقدیم کردم به بانوانی که می دانستم در اعماق وجودشان حس کمبود و یا گم‌گشتگی داشتند اما هرگز در جستجوی یافتنش نبودند. شاید آنها هم چون گذشته من ترس را خریداری کرده بودند و یا در خود توانی برای باز پس گرفتن آنچه به خودشان تعلق داشت نمی دیدند. پس خود را در لابلای تعصبات و تحجر در هم آمیختند و در مسیری که قرنها در خاطرشان گنجانده شده بود بی هیچ حرف یا کلامی به پیش می رفتند.

هر چند اهدای گل به بانوان مترو زندگی مرا زیر و رو کرد اما چه باک که هر زیر و رو شدنی الزاما بد نیست که گاهی آنچه در زیر پنهان شده بهتر از رویی است که دیده می شود. پس نگران نیستم و خوشحالم از آنکه در دهه پنجم عمرم آن حجابی را که سالها بر روی تفکرات و آرمان ها و باورهایم کشیده بودم به کناری زدم و امروز که سالروز تولدم است احساس پرنده ای آزاد را دارم که مسیر پیش رویش را خودش انتخاب کرده و با اطمینان به پیش می رود.

منیره عربشاهی / ۱۲ مردادماه ۹۸/ زندان قرچک ورامین”.

در ارتباط با نویسنده این نامه گفتنی است که منیره عربشاهی در تاریخ ۲۲ فروردین ماه سال جاری و یک روز پس از بازداشت فرزندش یاسمن آریانی بازداشت شد.

در جلسات بازپرسی عناوین اتهامی “اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و تشویق و فراهم نمودن موجبات فساد و فحشا” از طریق کشف حجاب و فعالیت‌های آنان در زمینه مخالفت با حجاب اجباری و علی‌الخصوص حضور بدون حجاب در روز جهانی زن در مترو و اهدای گل به مسافران، در خصوص خانم آریانی و خانم عربشاهی مطرح شد.

روز چهارشنبه ۹ مردادماه ۹۸، رای دادگاه انقلاب تهران مبنی بر محکومیت منیره عربشاهی، فرزندش یاسمن آریانی و مژگان کشاورز دیگر فعال مدنی بازداشت شده در یک پرونده مشترک به ایشان ابلاغ شد. بر اساس رای شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه یاسمن آریانی، منیره عربشاهی و مژگان کشاورز به اتهام “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی”، “تبلیغ علیه نظام” و “تشویق و فراهم نمودن موجبات فساد و فحشا” مجموعا به ۵۵ سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شدند.  از این میزان با استناد به ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد یعنی ۱۰ سال حبس از بابت اتهام “تشویق و فراهم نمودن موجبات فساد و فحشا” در خصوص هر یک از متهمان قابل اجرا خواهد بود.

لازم به ذکر است منیره عربشاهی پیشتر به مدت دو سال مجری برنامه بهداشت رادیو بوده و همچنین طی آن مدت در زمینه نمایشنامه نویسی رادیو نیز فعالیت می کرده است. خانم عربشاهی همچنین در برنامه های اجتماعی حوزه کودکان کار به عنوان گزارشگر مشغول فعالیت بوده است. وی در مجله صنعت روز نیز نویسندگی مطالب مختلف از جمله “اسپیرال گامی به سوی خود کفایی” را در کارنامه خود دارد.

منیره عربشاهی که پیش از این به عنوان دبیر مدارس استثنایی در مقطع دبستان و راهنمایی در استان البرز مشغول فعالیت بوده، هم اکنون در بند ۵ زندان قرچک ورامین که عمده ساکنین آن را اتباع خارجی تشکیل می‌دهند بسر می برد.

منبع: هرانا

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

سیزده + هجده =