همراه با درود و صد درود : در سلسله گفتارهاى “شاهنامه و گرانمایگان سخنور” این هفته بخش چهارم و پایانى داستان «شیرین» همسر خسرو پرویز را که برگرفته شده از شاهنامه فردوسى میباشد براى دوستان گرامى پیشکش آورده ام این داستان بیست و پنجمین داستان از این سلسله گفتار میباشد ،در هفته گذشته تا بدانجا رسیدیم که پس از کشته شدن خسرو پرویز در زندان فرزند وى شیرویه که دل به شیرین سپرده بود از وى میخواهد که به نزدش بیاید و جفت او گردد، شیرین شرط میگذارد که نخست به دخمه یا آرامگاه شوى از دست رفته خود خسرو پرویز برود و سپس خواسته شیرویه را بپذیرد، شیرین براى آخرین دیدار با خسرو دست به آرایش روى و موى خود میزند و بهترین لباس خود که کافورگون بوده در بر میکند و به دیدار با محبوب خود میشتابد ، چهره بر چهره او میساید و گذشته سخنها را یاد میکند، سپس با خوردن زهر هلائلى که همراه داشته به دیوار تکیه میزند و در کنار شوى خود چشم از جهان بر میبنند و این زندگى پرشور عاشقانه به پایان میرسد ، در این برنامه به نقش شایسته شیرین در زمان خسرو پرویز اشاره داشته ام که توجه شما را به شنیدن آن جلب میکنم ، و اما در هفته گذشته و در بخش سوم این داستان بدانجا خواهیم رسید که شیرویه پس از کشته شدن خسرو پرویز در زندان سرانجام خسرو پرویز توسط فرزندش شیرویه زندانى میشود و در زندان توسط یک فرد بدکار و ژولیده و بدنهاد و زشت خوى جگرگاهش دریده میشود و پس از ٣٨ سال پادشاهى بدینگونه به پایان زندگى میرسد ، شرین در غم رخت بربستن شوى خود به سوگ مى نشیند و شیرویه برجاى پدر بر تخت تکیه میزند و از شیرین بانوى بانوان و نامادرى خود میخواهد که به کابین وى درآید و پیمان میدهد که بیشتر از پدرش خسرو پرویز جایگاه وى را بالاتر ببرد ، شیرین پاسخ هاى روشن و خردمندانه اى به فرستاده شیرویه میدهد و شرط میگذارد هنگامى به نزد وى آید که در مجلس بزرگان و دانشمندان گردهم آورده شوند و سپس با پذیرش این خواسته شیرین به بارگاه میاید و با سخنانى دلاورانه و شورانگیز از خود بدفاع برمیخیزد و پاسخ یاوه گویى هاى شیرویه را میدهد ، شیرویه لب به پوزش باز میکند و میگوید جوانى کرده و بهتر است شیرین وى را ببخشد و به همسرى وى رضایت دهد ، شیرین که هوشیار بوده و نیاز به کمک داشته خواسته اى براى این پیوند داشته ،در هفته آینده و در بخش چهارم و پایان داستان بدان اشاره خواهم کرد ، هفته هاى گذشته و در بخش نخست اشاره داشتیم که شیرین معشوق دوران جوانى خسرو پرویز بود که پس از پیوند خسرو با مریم دخت قیصر روم از وى مدتى فاصله گرفته تا اینکه آگاه میشود خسرو پرویز براى شکار از منطقه اى عبور میکند و بر بالاى بام میرود و با سخنان شورانگیزى دل خسرو را نرم میکند بگونه اى که بار دیگر به قصر خسرو راه میابد ، در داستان مریم یاد آور شدیم که سرانجام شیرین بخاطر رشک و حسادت به مریم با خوراندن زهر وى را میکشد و سرانجام شیرویه پسر مریم خسرو پرویز را به زندان میکشد و شاهد کشته شدن پدر خود میشود ، در برنامه هاى گذشته از بیست و چهار نامه یا داستان یاد کردم که عبارت بودند از: گرشاسب نامه ، بانو گشسب نامه ، فرامرز نامه ، جهانگیرنامه ، برزو نامه ، شهریار نامه ، بهمن نامه ، سام نامه ، منظومه هماى و همایون ، گرد آفرید نامه ، زراتشت نامه ، رستم نامه ، گردویه نامه ، کوهزاد نامه، فرنگیس نامه ، داستان جریره ، داستان سیندخت، داستان کتایون و داستان فرانک ، داستان هماى چهرزاد ، داستان سپینود، داستان روشنک ، داستان منیژه، داستان مریم و اینک بیست و پنجمین داستان که ” شیرین ” میباشد را در بخش چهارم و پایانى با هم میشنویم