گام به گام با گفتمان سیاسی روز ایران از رادیو فرهنگ این هفته بخش نخست “بحران فروپاشی ” تهیه و اجرا سارا فرزاد

دوستان وعزیزان صمیمی وهمیشه همراه رادیو فرهنگ درود وعرض ادب بنده را بپذیرید امروز و در این برنامه به بحران فروپاشی بخش اول، از دیدگاه جامعه شناس پژوهش گر ومحقق ایرانی دکتر کاظم کردوانی می پردازیم وبحران فروپاشی حکومت بی اینده جمهوری اسلامی ایران را از زوایای مختلف مورد بررسی ومداقه قرار خواهیم داد با من سارا باشید در این برنامه

نخست از یک حکم کلی آغاز کنیم: به گواه تاریخ معاصر ایران و منطقه و جهان، در مملکتی که در آن اپوزیسیون رسمی و به رسمیت شناخته شده وجود نداشته باشد، حکومت آن مملکت حکومتی است بی آینده. و ناگفته پیداست که منظور اپوزیسیونی است و اقعی که از حداقل آزادی برای سیاست ورزی برخوردار باشد .و نه اپوزیسیون حکومت ساخته برای تزیین پشت شیشه ی سمساری حکومت
دوم، قوام و دوام هر حکومتی، در هر جای جهان، بر چهار اصل استوار است: مشروعیت؛ مقبولیت؛ کارآمدی؛ رابطه ی گسترده در عرصه ی بین المللی و برخورداری از جایگاه متعارف و مناسب در روابط بین المللی. گاه حکومتی میتواند از یک یا دو اصل این چهار اصل محروم باشد یا چندان بهره ای نداشته باشد اما، به کمک اصلهای دیگر قادر است دوام بیاورد و اگر تدبیر حاکمان کارگر بیافتد به اصل یا اصلهای دیگر نیز دست یابد. اما، حکومتی که از هیچیک از این چهار عنصر بهره َن َبرد، به سختی میتوان از قوام و دوام آن سخن گفت. حکومت ایران در سال ۸۸ و انتخابات آن حتی مشروعیت انتخاباتی خود را (حتی در چارچوبی که خود تعریف میکرد) از دست داد. و فکر نمیکنم که بتوان امروز درخصوص از دست رفتن «مقبولیت» حکومت هم چونوچرا کرد. حتی خوشبین ترین و خوشباورترین طرفداران حکومتی نیز اذعان دارند که امروز اگر رفراندومی در ایران برگذار شود، بالای هفتاد درصد مردم به جمهوری حکومت اسلامی «نه» خواهند گفت. درآیینه ی واقعیت دیروز نزدیک و امروز و فردای بیش از نزدیک هم سخن گفتن از «کارآمدی» دولت و حکومت بیشتر یک شوخی تلخ و دروغ آزاردهنده است تا بیان واقعیت. در روابط بین المللی هم «جایگاه مناسب» که سهل است حتی این حکومت «جایگاه متعارف» کشورهای کوچک را هم ندارد.
سوم، شکافها و گسستهای بزرگ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هویتی که طی چهل سال حکومت جمهوری حکومت اسلامی شکل گرفته و رشد کرده است به جایی رسیده است که راه هرگونه ترمیم و اصلاح آنها تقریبا ناممکن شده است (دستکم هفده شکاف و گسست بزرگ در جامعهی ما دیدنی است). من البته
تفاوت میگذارم میان «شکاف اجتماعی» و «گسست اجتماعی»، هرچندکه گاه مرز میان این دو بسیار نزدیک به یکدیگر است و تفاوت ناپذیر. همچنین باید بگویم که در هر جامعهای ما شاهد شکافها و گسستهای اجتماعی هستیم اما، آنچه وضعیت ایران امروز را دراینخصوص با جامعه های بسیاری متمایز میکند در دو مشخصه بسیار آشکار است: یکی میزان یا عمق شکافهای موضوع بحث است و دیگر همزمان شدن این شکافها و گسستها و گره خوردن و درهم تندیدهشدن آنها در ایران امروز است. و همین امر یکی از علتهای اصلی بحرانی شدن اوضاع فعلی ایران است. و براین اساس بحران بزرگی که امروز جامعه ی ایران را فراگرفته و از هر سو، هر روز به یکدلیل، سربازمیکند و کشور ما دچار تلاطمهای کوچک و بزرگ پیشبینینشده میشود، بحرانی است ساختاری که کل حکومت و برنامه ها و ساختارهای آن را به چالش میکشد؛ و نه به آسانی فرونشاندنی است و نه حکومت توان ازسرگذراندن آن را دارد.
چهارم، در دیماه سال ۹۶ یک اتفاق بنیادی و کیفی در تاریخ چهل ساله ی جمهوری حکومت اسلامی رخ داد. و آن حرکتهای بزرگ اعتراضی مردم در بیش از ۱۵۰ شهر بود. در اینجا قصد بررسی و تحلیل این حرکتهای اعتراضی را ندارم اما، نخستین نتیجه ی آنها نه تنها آشفته کردن خواب حکومتیان که برهم زدن تمام خواب وخیالها و آرزوهای دورودرازی بود که در سر داشتند. از زمان انقلاب، دو «طایفه» مملکت را میان خود تقسیم کردند و هر روزی هم یکنامی برای خود دستوپا کردند، یکروز عدهای «خط امامی» بودند و «طایفه»ی مقابل «سنتی»ها، «خط راست» و … تا رسیده است به امروز که شدهاند «اصلاحطلب»ها و «اصولگرا»ها (با یکدوجین عنوانهای فرعی). هر دو «طایفه» به زمان قدرت خود برای حفظ قدرت و نفی دیگر جریانهای سیاسی (بهقول خودشان «معارض» و …) از هیچ کاری رویگردان نبودهاند. و امروز در پرتو همین اندک روشنگریها و … در مال اندوزی و فساد میبینیم که همهی .این جریانها دستاندرکار بوده و هستند
پنجم، امروز حکومت ایران و ساختار سیاسی آن با ابزارها و شیوهها و نهادهای خود دیگر نمیتوانند مردم را «در اختیار» داشته باشند. نه رسانههای حکومتی، نه سازوکارهای فکری و ایدئولوژیک حکومت، نه دستگاهها و نظام آموزشی حکومت، و نه حتی نیروهای نظامی و انتظامی دیگر نمیتوانند مردم را کنترل کنند. اگر در سال ۷۶ با رأیی که مردم به خاتمی دادند و در همان محدودهی باریک قدرت نقش خود را بر سپهر جامعه نشاندند و بعد از سالها سرکوب و ناامیدی به نیروی خود امیدوار شدند امروز، بیست و دو سال پس از آن، وزنهی قدرت مردم بسیار سنگینتر شده است و مردم روزبه روز از حکومت دورتر و ُپرقدرتتر میشوند
ششم، امروز کارکرد همهی نهادهای کلیدی حکومت در کلیت خود رنگ باخته است. نهاد دین به جای یکدستگاه اخلاقی و معنوی تبدیل شده است به یکدکان مقام طلبی هزار رنگ و مال اندوزی و غارت داروندار مردم و کشور. بزرگترین نهادهای مالی و تجاری و … بهنام دین در اختیار بالاترین مقام کشور است بیآنکه حتی یکریال مالیات بپردازد و بیآنکه احدی بداند این همه ثروت مملکت به کجا میرود و به چه مصرفی میرسد. یکی از بزرگترین مجموعه های اقتصادی و مالی خاورمیانه (آستان قدس رضوی) بهنام دین در اختیار رهبر حکومت و دست نشدگان آن است و بی هیچ شرمی در چشم مردم نگاه میکنند و میگویند «بنا به اجازۀ امام خمینی» از مالیات هم معاف هستند! آخوندهای حکومتی بر سر غارت مملکت با یکدیگر مسابقه گذاشته اند، از تصرف کارخانهها تا صادرات و واردات کالاهای نانوآبدار تا بودجههای کلان برای مؤسسه های خودساخته. کارکرد نهاد عدالت و قضا به سرکوب و زندانی کردن مخالفان و سرپوش نهادن بر دزدیها و اختلاسهای کلان و شراکت در تاراج مملکت خلاصه شده است. هم نهادهای رسانههای رسمی و هم نهادهای آموزشی (از آموزش و پرورش تا دانشگاه) از کارکرد طبیعی و به هنجار خود خارج شدهاند. حتی نهادهای حکومتی (حتی بوروکراسی دولتی) فلج و آلودهی فساد نهادینهشده و گستردهی حکومتی شدهاند. بوروکراسی دولتی که در همه جای دنیا نقش مهمی در حفظ جامعه و قدرت مستقر دارد، عملا امروز که خیر، مدتهاست، کارکرد واقعی خود را از دست داده است و افزون بر آلودگی به فساد فراگیر، در برابر مرکزهای تصمیمگیری بیرون از دولت، که حرف اول را میزنند، قدرت خود را از دست داده است
هفتم، مشکل دیروز و امروز دولت «پول» نیست. در این راستا به چند نکته اشاره می کنم در طول ۱۱۰ سال خام فروشی نفت ایران، نزدیک به ۱۳۵۰ میلیارد دلار ** عایدی داشتهایم. از این مبلغ، بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار در دو دورهی دولت نژاد به دست آمده است. یعنی بیش از نصف کل فروش نفت تاریخ ایران!‎احمدی از این ۷۰۰ میلیارد دلار (یک لحظه به این رقم دقیق شویم) چه نصیب جامعه و مردم و اقتصاد کشور شد؟ براساس آمارهای اعلام شده، میزان بهرهوری نیروی کار در ایران در سال ** ۷۹ نسبت به سال ۶۹، حدود ٢۵ درصد کمتر شده است، یعنی ٢۵ درصد رشد منفی داشته است حال آنکه در فاصلهی همین سالها میزان بهره وری در هنگ کنگ ۴۰ درصد، در تایلند ۳۷ درصد، در تایوان ۳۶ درصد، در سنگاپور ٢۷ درصد، در هندوستان ۱۹ درصد، در پاکستان ۱۴ درصد افزایش یافته است براساس محاسبات «خط فقر مطلق» برای یک خانوادهی چهار نفره شهری ** حدود چهار میلیون تومان است و با این مبنا ۳۳ درصد جمعیت کشور دچار «فقر .مطلق» و شش درصد زیر «خط گرسنگی» هستند براساس مرکز پژوهشهای مجلس در خوشبینانهترین حالت، ساعت کار مفید ** در ایران در هر روز حداکثر دو ساعت است که میزان هفتگی آن به بیشتر از ۱۱ ساعت نمیرسد. البته برخی آمارهای دیگر این میزان را شش تا هفت ساعت در هفته برآورد کردهاند. این در حالی است که میزان ساعت کار مفید هفتگی در ..ژاپن ۴۰ تا ۶۰ ساعت و در کرهجنوبی ۵۴ تا ۷٢ ساعت برآورد میشود در همین دولت فعلی هم، باهمه ی تنگناهای مالیاش، نباید تنها به بیپولی دولت توجه کرد. در همین دولت هم یکروز ۹ میلیارد دلار « ُگم» میشود، یکروز ۶ هزار ماشین لوکس «به ظاهر» بدون اطلاع وزارتخانه ی مربوطه (با دلیلهای خنده داری چون هک کردن سایت وزارتخانه یا …) سفارش داده میشود و ٢ هزار ماشین گرانقیمت پشت مرز منتظر میمانند و بعد با یکاجازه! وارد کشور میشوند و بخش اعظم آن به فروش میرسد و بعد… مصاحبه به دنبال مصاحبه برگذار میشود که چنین خواهند کرد و چنان. و بعد، فراموش میشود! تا یک فساد بزرگ دیگر «رونمایی» شود و عدهای به آبونانی برسند و بعد، تا نوبت برسد به سریال بعدی که با هنرپیشه های جدید (اما، با همان کارگردانها) به صحنه بیایند! از زمان «رونمایی» دزدی کلان برادر رفیقدوست (که شریکاش اعدام شد!) تا بابک زنجانی و تا خاوری و تا …تا… سالهاست که چنین سریالهایی هر روز به رنگی «رونمایی» میشوند تا مردم «شهید پرور» به توصیه ی امام جمعه ی مشهد از «گوشت مرغ» چشم بپوشند و به «اشکنه» !رضایت بدهند و از ساده زیستی و خداترسی مسئولان محترم درس فراگیرند
اقتصاد ناکارآمد مملکت و سیاستهای اقتصادی ناکارآمدتر از آن در چنبرهی منافع خیل عظیم سرکردگان حکومتی و سرداران سپاه و آخوندهای حریص حکومتی و باندهای مافیایی هزار رنگ گرفتار است و اگر همه ی ثروت و داراییهای بورسهای بزرگ بینالمللی را هم به این آقایان بدهند، در جیبهای !بی انتهای آقایان گم خواهدشدهمانطورکه دکل نفتی درمملکت ما گم شد
هشتم، کم نبوده و نیستند حکومتهایی که بنبست میرسند و کشورهایی که در لحظه هایی از تاریخ خود با بحران بودونبود حکومتشان روبهرو شده اند. اما، آن حکومتها و کشورهایی توانسته اند از این گذرگاههای مرگ و زندگی جان به دربرند که امکان قانونی تغییر را پیشبینی کردهاند یا آن را فراهم آوردهاند. حالآنکه قانون اساسی جمهوری حکومت اسلامی هیچ راهی برای تغییر ساختاری نه تنها پیشبینی نکرده است، از روز نخست همه ی روزنه های آن را بسته است. افزون بر آن، اساس قانون اساسی مبتنی بر ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه، بر بردگی انسانها نهاده شده است، چنین قانونی تن به تغییر قانونی برای تبدیل شدن به قانون شهروندان آزاد نخواهد داد. بیجهت نیست که همهی کوششهای اصلاح طلبان دینی در برابر دیواره ای خشن سد عبورناپذیر ولایت فقیه به خاک نشسته است. و بعد از چهل سال حکومت و بیش از بیست سال جریان اصلاحات، حتی بسیاری از خود این اصلاح طلبان دینی نیز به این نتیجه رسیدهاند که این .حکومت اصلاحپذیر نیست
نهم، شاید به نظر به رسد حکومت هنوز در مرحلهی فروپاشی قرار ندارد اما، از زمان روی کارآمدن دولت احمدی نژاد مسیر فروپاشی اجتماعی جامعه آشکار شده است. اگر تابه حال سریش قدرت و تواناییهای دولت و حکومت میتوانستند به رغم آشکار شدن هرچه بیشتر شاخصهای فروپاشی جامعه را حفظ کنند، امروز نه نهاد دولت و نه دیگر نهادهای حکومتی قدرت و اثرگذاری لازم را برای حفظ جامعه ندارند. تنها با یک بازسازی بزرگ و ریشه ای ساختار اجتماعی و سیاسی حکومت میتوانند از این فروپاشی جلوگیری کنند که نه چنین توانی در سرشت این حکومت است و نه ارادهای برای این کار دیده میشود
دهم، آینده این حکومت را اما، تنها وضعیت خود حکومت تعیین نمیکند. اپوزیسیون ایران نیز نقش مهمی در چگونگی آیندهی این حکومت دارد. در نبود یک اپوزیسیون ملی و قدرتمند هم خطر فروپاشی جامعه و دخالت نیروهای بیگانه وجود دارد و هم خطر اسفنجی شدن جامعه. به این معنا که مردم و جامعه همه ی این مشکلات و بدبختی را تحمل کنند و به مانند اسفنج در درون خود هضم کنند و این حکومت هم به شکل نیمه جان به زندگی خود ادامه دهد تا … زمانی که بحران بزرگ دیگری سربرآورد و بعد … که امروز هیچکس نمیتواند بگوید که .چه خواهد شد
به رغم همه ی مشکلات شناخته شده ی اپوزیسیون ایران (چه در درون خود و چه در وضعیت سیاست سرکوبگرایانه ی کنونی حکومت) که به آنها آگاه هستیم، چنانچه اپوزیسیون ملی و آزادیخواه ایران بتواند با نشان دادن بلوغ فکری و سیاسی موفق به ایجاد یک ائتلاف بزرگ ملی از کلیه ی نیروهای سیاسی بگردد که دغدغهای جز منافع مردم و کشور ایران و حفظ تمامیت ارضی آن نداشته باشند و خواهان حکومتی سکولار و دموکرات براساس جدایی دین از حکومت و .سازگار با حقوق بشر باشند، آیندهی این حکومت بی آینده مشخصتر خواهد شد
دوستان عزیز شنونده به پایان بخش نخست بحران فروپاشی نظام استبدادی ایران رسیدیم در برنامه آتی به وضعیت فروپاشی تدریجی ساختارها درون نظام خواهیم .پرداخت تا گفتاروشنیداری دیگر در پناه خرد ودانایی

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

بیست − 11 =