دلنوشته ای از ایرج تاج میر، برای فرزند مبارزش، زنده یاد امیر ارشد تاج میر

روح  و تنم
تو نیستی ببینی، هموطنانت،در چه  فلاکتی  هستند؟
عده ای  جان  خود را از دست داده اند
عده ای هم که  به اجبار زنده مانده اند
دارند با بدبختی و گل و لای، دست و پنجه نرم می کنند
کسی  نیست به دادشان  برسد، مسئولان بی انصاف، در عیش و نوشند و غافل.
یادت هست کل  چهارصد هزار تومان  حقوقت را مستقیم، به  حساب محک، واریز  می کردی؟
جای تو خالیست، منکه، نه اعضا بدنم دیگر قابل اهدا به  آن  عزیزان است
نه از مال دنیا، اندوخته ای دارم که بر روی چشمانم بگذارم و ارزانی شان کنم
می دانم اگر سلاخان زنان، تو را له نمی کردند،  الان آنجا بودی..
افسوس در گوشه ی اتاق کوچکت، کز کرده و فقط اشک  می ریزیم
روح  مهربانت  شاد و آرام
……..?????
امیر ارشد تاجمیر، روز عاشوراى سال ۸۸ در جریان اعتراضات مردمى به انتخابات مخدوش ٢٢ خرداد، جان باخت.
مادر امیر ارشد تاجمیر می‌گوید:“به امیر گفتم نرو، گفت به‌خاطر وطنم میروم. گفتم تو وطن من هستی، گفت خودخواه نباش مادر، وطن تو امیر است اما وطن من ۷۰ میلیون ایرانی است و برای آنها میروم. او با این حرفش مرا شرمنده کرد و رفت و دیگر بازنگشت… ”

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

نوزده − شانزده =