همراه با درودهاى نوروزى و شادباش سال جدید خورشیدى در آستانه بهاران خجسته و در سلسله گفتارهاى “شاهنامه و گرانمایگان سخنور” بخش چهارم و پایان داستان «مریم» دخت قیصر روم و همسر خسرو پرویز را که برگرفته شده از شاهنامه فردوسى میباشد به دوستان گرامى پیشکش دارم، در پایان این داستان شورانگیز دست به یک نتیجه گیرى زده ایم از نقش شایسته مریم که پیام آور صلح و دوستى بوده و بیگناه با خوراندن زهر توسط شیرین کشته میشود و سرانجام شیرویه پسر مریم خسرو پرویز را به زندان میکشد و شاهد کشته شدن پدر خود میشود ، توجه دوستان وا به شنیدن بخش پایانى داستان جلب مینمایم و اما آنچه که در هفته هاى گذشته در مورد این داستان سخن گفتم : در بخش نخست آشنا شدیم به دورانى که مریم میزیسته ، خسرو پرویز یا خسرو اَبهرویز که به معناى فاتح و پیروز میباشد به روم گریخته و قیصر روم دخت یگانه خویش را به پیوند خسرو میاورد و در جنگ با بهرام چوبینه به یارى او لشکرى میفرستد به فرماندهى برادرش نیاطوس که مریم را به او سپرده تا به کابین خسرو درآید ،و در هنگامیکه مریم به نزد او میرسد” خسرو پرویز بوسه بر دست مریم میزند” و سپس بر اساس دو آیین مسیحى و زرتشتى مریم و پرویز به پیوند زناشویى میرسند و جشن و شادى در کوى و برزن برپا میشود ، اما نیاطوس از اینکه دوگانه مراسم زناشویى برگزار شده ناراحت است و قصد حمله به سپاه ایران دارد ، در این میان مریم خود را داوطلب میکند تا به دیدار نیاطوس عموى خود برود و او را از کینه برحذر دارد ، ادامه داستان را این هفته در بخش سوم پى خواهیم گرفت ، پس از اینکه مریم پیام آور صلح میشود و عموى خود نیاطوس را به به پیشگاه خسرو میاورد و وى لب به پوزش میگشاید و ابراز میدارد شراب او را دریافته بود ، سرانجام پس از پنج سال مریم فرزندى بدنیا میاورد که وى را نهانى قباد و آشکارا ” شیروى “مینامند داستان مریم ادامه دارد تا اینکه خسرو به معشوق دوران جوانى خود “شیرین” توجه پیدا میکند و اما پس از مدتى که با انتقاد موبدان مواجه میشود بار دیگر به بانوى خود مریم باز میگردد و شیرین بخاطر رشکى که از مریم به دل دارد سرانجام او را با زهر از بین میبرد و داستان مریم با همه افت و خیزها در زندگى به پایان میرسد ، هفته هاى گذشته اشاره داشتم که پس از شکست خسرو از بهرام چوبین وى به روم میگریزد و از قیصر روم تقاضاى کمک براى شکست بهرام چوبین دارد „ در برنامه هاى گذشته هنگامیکه داستان شورانگیز گردویه که خواهر بهرام چوبینه را براى دوستان بازگو کردم و به این جنگ و گریزها و علتهاى آن اشاره داشتم„ قیصر فرستاده خسرو پرویز را به گرمى استقبال میکند و نیرو و سپاه به یارى وى میفرستد ، قیصر میگوید دخترى دارد مریم بنام که خردمند و اندیشه ورز و کامجو است و میخواهد دخت وى براساس آیین مسیحیت به پیوند خسرو برسد تا مریم بتواند پیام آور صلح و دوستى باشد و جنگهاى دراز و فرسوده بین ایرانیان و رومیان به پایان برسد. در برنامه هاى گذشته از بیست و سه نامه یا داستان یاد کردم که عبارت بودند از: گرشاسب نامه ، بانو گشسب نامه ، فرامرز نامه ، جهانگیرنامه ، برزو نامه ، شهریار نامه ، بهمن نامه ، سام نامه ، منظومه هماى و همایون ، گرد آفرید نامه ، زراتشت نامه ، رستم نامه ، گردویه نامه ، کوهزاد نامه، فرنگیس نامه ، داستان جریره ، داستان سیندخت، داستان کتایون و داستان فرانک ، داستان هماى چهرزاد ، داستان سپینود، داستان روشنک ، داستان منیژه و اینک بیست و چهارمین داستان که ” مریم ” میباشد در بخش چهارم و پایانى را با هم میشنویم