به گلگشت بهاران یادمان ما را زنده دارید ، ای رفیقان که ما در ظلمت شب زیر بال خفاش خون آشام، نشاندیم این نگین صبح روشن به روی پایه انگشتر فردا
مصطفی کریمبیگی؛ «فقط یک اعتراض ساده داشت»
مصطفی کریم بیگی متولد: ۲۱ اردیبهشت ماه در تهران یکی از کشته شدگان در اعتراضات عاشورای ۱۳۸۸ بود. او در حوالی خیابان نوفل لوشاتو مورد اصابت گلوله از ناحیه سر قرار گرفت.
خانواده وی میگویند پیکر او کالبد شکافی شده بود و اثر گلوله در پیشانیاش مشهود بودهاست. همچنین با وجود سکونت او در تهران، مأموران امنیتی اجازه دفن او را در شهر تهران ندادهاند، به همین خاطر خانواده او مجبور شدند او را هنگام غروب آفتاب در روستای جوقین در شهریار تهران دفن کنند.
قربانیان ۸۸ حکایت کسانی است که در جریان اعتراض به نتیجه یک انتخابات جان شان را از دست دادهاند. حکایت انسانهایی که پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، در خرداد ۱۳۸۸ زندگیشان تمام شد.
داستان شهروندانی که با شلیک مستقیم گلوله در راهپیماییهای اعتراضی، ضرب و شتم در خیابان یا زندان، استنشاق گاز اشکآور، رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی بدنشان، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده و شیوههای خشونتآمیز دیگری کشته شدند، و با مرگ هر یک نفر، زندگی یک یا چند خانواده دچار ناامنی و بحران شد.
«شهناز و مریم کریم بیگى» مادر و خواهر «مصطفی کریم بیگی» پیش تر طی گفتگویی با رادیو فرهنگ درباره تداوم تهدیدهای نهادهای امنیتی گفته بودند : «مشخص نیست این تهدیدها از سوی چه نهادی است اما در طول این سال ها تهدیدکنندگان به خانه کریم بیگی رهسپار شده اند.»
این عضو خانواده کریم بیگی در گفتگو با «رادیو فرهنگ» ضمن بازگویی ماوقع ماجرای کشته شدن «مصطفی کریم بیگی» در سال ۱۳۸۸ گفته: «مصطفی در ششم دیماه ۱۳۸۸ در عاشورای حسینی به ضرب گلوله کشه شد. طی چهارده روزی که پیگیر سرنوشت فرزندم بودم و پس از اتفاقاتی که در آن روزها برای ما افتاد، در پزشکی قانونی کهریزک او را پیدا کردیم در حالی که گلوله به سرش اصابت کرده بود. از همان روز وقتی که مریم شروع به دادخواهی کرد و گفت برادر مرا کشتید آن ماموری که در آنجا بود با تهدید بسیار وحشتناکی خطاب به مریم گفت خفه شو و صدایت را ببر وگرنه تو را هم میکشیم. ما در سال ۱۳۸۹ توسط ماموران اطلاعات شهر ری دستگیر شدیم و در آنجا به دلیل رسانهای کردن و اعتراض مورد بازجویی قرار گرفتیم و ما در آنجا اعلام کردیم تا پای جان ایستادگی میکنیم. فرزند ما را کشتهاید و بعد از او زندگی برای ما تمام شده است. و تا روزی که جان در بدن داریم این راه را ادامه میدهیم. بعد از آن به خانه ما زنگ میزدند و تهدید میکردند که یا خفه میشوید یا دخترتان را همچون مصطفی خواهیم کشت. بعد از تمام این تهدیدها ما همچنان مصاحبه میکنیم و راهمان را ادامه میدهیم واز این تهدیدها هیچ باکی نداریم.»
«شهناز کریم بیگی» درباره فضای امنیتی در جریان و پس از مراسم خاکسپاری «مصطفی کریم بیگی» افزود: «با وجود مخالفت نهادهای امنیتی، چون پدر مصطفی اهل شهریار کرج بود و خواست در آنجا به خاک سپرده شود، پیکر مصطفی را به آنجا انتقال دادیم. با حضور پرشمار ماموران امنیتی و فیلمبرداری آنها، در ۲۲ دی ماه در تاریکی شب در ساعت یک ربع به ۹ مراسم خاکسپاری را انجام دادیم. شرکتکنندگان در مراسم مخصوصا جوانترها را تهدید کردند و کتک زدند. مراسم خاکسپاری و بعدها مراسم ختم را در فضایی کاملا امنیتی انجام دادیم. برای چهلم هم در مسجد به ما اجازه برگزاری مراسم ندادند و ما بر سر مزار مصطفی مراسم را برگزار کردیم. و هر سال قبل از مراسم، من و یا پدرش را به اطلاعات یا پلیس امنیت احضار میکنند.»
در همین رابطه «مریم کریمبیگی» پیش تر در روز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشتماه ۱۳۹۵، در بخشی از یک پست فیسبوکی، درباره یکی از موارد “آزار و اذیت و تهدیدهای نیروهای امنیتی” بر علیه خانوادهاش نوشته بود: «من کابوسهایم را در بیداری زندگی میکنم و برای ادامهی این کابوس در بیداری، سربازان گمنام، از هیچ کوششی دریغ نمیکنند…»