مهربانان وشنوندگان محترم رادیو فرهنگ عرض ادب واحترام دارم خدمت تک تک شما عزیزان از اینکه با بازخوردهای مثبت ودلگرم کننده اتان یارو یاور همیشگی برنامه های رادیو فرهنگ هستید جهان جهان سپاس، امروز و در این برنامه با بخش دوم انقلاب در خدمتتان هستیم با ما باشید در دقائق پیش رو
در ابتدا به علل زمینه ساز انقلاب می پردازیم
از عمده ترین دلایل انقلاب می توان به نارضایتی عمیق مردم از وضع جاری اشاره کرد،نارضایتی عنصر به وجود آورنده تغییر است ولی هر نارضایتی نمیتواند به انقلاب تبدیل گردد، بلکه این نارضایتی باید به حد ناامیدی از اصلاح در پیکره سیاسی موجود درآمده باشد تا کمکم به عنصر خشم منجر شود. یکی دیگر از شاخصههای این نارضایتی، ظهور در طبقه ها و قشرها و نخبه گان است -پیدایش و جایگزین ایدئولوژیهای نو ازدیگر عوامل انقلاب می باشد
ایدئولوژی به معنی اشتراکات فرهنگی و عقیدتی است که به نحوی نمادین بیان میگردد، ایدئولوژی به معنای خاصش نوعی انقلاب گفتاری محسوب میشود که اهداف جدیدی را پیش روی افراد ناراضی از وضع موجود قرار میدهد تا در حول آنها به ارائه نظریات و ایدههای جدید اقدام شود. برینتون گفته که هیچ
انقلابی بدون ظهور ایدئولوژی جدید شکل نمیگیرد. این ایدئولوژی اهداف دور از دسترسی را که کمبود حکومت موجود است و حکومت نمیتواند آنها را تحقق بخشد، نشانه میرود تا هم رضایتی عقلایی از ارضاء آنها در آینده برای جذب عامیون استفاده کند و هم با آرمانهایش به ساختارهای نخبه گان ساخت بدهد و آنها را در یک جهت هماهنگ کند ایدئولوژی هر انقلاب در چگونگی روندها و چهارچوبها در حال و آینده، پیروزی یا شکست آن انقلاب نقش بسیار اساسی دارد به عبارتی چگونگی پیروزی، حکومت جایگزین، نقشهای رهبری و دیگر عوامل که با پیروزی یک انقلاب به دنبال آن میآیند از ایدئولوژی آن انقلاب برمیخیزند و هر چه این ایدئولوژی به آرمانهای آن جامعه نزدیکتر باشد پیروزی نزدیکتر و موفق تر است
یکی دیگر از عوامل بروز انقلاب ها را می توان گسترش روحیه آنارشیستی مردم دانست گسترش روحیه انقلابی آغاز دوران آنارشیستی یک انقلاب است. در این زمان جامعه دیگر به آن قدرت رسیدهاست که برای رسیدن به خواسته هایش در پی عمل کردن به آنها باشد. شورشها، انتقادهای مستقیم و خالی از کنایه، تظاهراتهای غیر آرام و… همه و همه از نشانه های رسیدن جامعه به این سطح از نارضایتی است. در مرحله دوم، یعنی بروز ایدئولوژی، هنوز مردم عامی نوعی پشیمانی، برای مقابله با تغییرات در آینده و حفظ وضع موجود را با خود همراه دارند ولی در مرحله گسترش روحیه انقلابی دیگر این محافظه کاری به تدریج از بین میرود و به نوعی تنفر تبدیل میشود. هر چه این تنفر ریشه دارتر و بزرگتر باشد چهره انقلابها خونین تر و پر اضطراب تر نیز میشوند، زیرا در آنها علاوه بر نابود شدن نهادهای حکومت پیشین، کارکنان و عوامل حکومت پیشین هم مورد خشم مردم قرار خواهند گرفت. به طور کلی به وجود آمدن این دوره شاخصه بروز انقلاب است، هیچکدام از مراحل قبل این حس را بر کل جامعه القاء نمیکنند که میتوانند به انقلاب منجر شوند ولی ورود به دوره آنارشیستی، بازگشت به عقب را ناممکن میکند و از طرفی وجود جهل در سران حکومت که تنها به ادامه سرکوب ادامه میدهند، این روحیه را هر روز بیشتر از پیش میکند .و تا آن حد پیش میرود که به انقلاب منجر گردد
وجود رهبر، تشابه بی حد و اندازهای با ایدئولوژی دارد. در جریان یک انقلاب همیشه یک ایدئولوژی حاکم نمیشود، بلکه انواع ایدئولوژیها در کنار یکدیگر فعال اند ولی ایدئولوژی عام تر و نزدیکتر به اکثریت (منظور کسانی است که در روند انقلاب نقش فعالتر و ایدئولوژی بارزتر و پذیرفتنی تری دارند) از درون خود رهبری را برای بسیج این نیروها در نظر میگیرد و نقش هم آوایی برای انقلاب شروع میگردد. این رهبر علاوه برداشتن ویژگیها سیاسی و اجتماعی و قشری باید شجاعت ایستادن در مقابل حکومت را هم داشته باشد. همچنین تعادل و تعامل با دیگر گروهها و دستهها نیز در روند پیروزی نقش بسیار مهمی دارد. آیتالله خمینی زمانی که در پاریس اقامت داشت در مورد تعامل با این گروهها که حتی ایدئولوژیهای مخالف داشتند کوشید ولی وقتی نیروی غالب بر انقلاب شکل گرفت و انقلاب به پیروزی رسید، همکاری پایان یافت. فیدل کاسترو در کوبا رهبری انقلاب کوبا را بر عهده داشت، این انقلابها که با رهبری یک نفر به عنوان شاخصه بروز آنها به موفقیت میرسند را انقلابهای تک نفری مینامند ولی در غالب انقلابها این گونه نیست که یک نفر بتواند بسیج نیروها و نارضایتیها را مهیا کند. گاهی مانند انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، الجزایر، انقلاب فرانسه، انقلاب ۱۹۷۹ نیکاراگوئه و انقلاب ۱۹۴۵ چین رهبری به یک گروه یا دسته بر میگردد که بیشترین پیروان را دارند و ایدئولوژی مقبول تر را در اختیار دارند، ولی در کل این دسته ها نیز شخصیتهای مشهوری را دارند که حرف آخر رامی زنند مثلا لنین و بلشویسم در انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، احمد آل در الجزایر، برینتون و روبسیر در انقلاب فرانسه، مائو در انقلاب ۱۹۴۵ چین
آزادی انسان
تمامی دلایلی که برای به وجود آمدن انقلاب گفته میشود ممکن است صحیح باشد، ولی فقط یک دلیل اصلی موجود است که مادر و ریشه تمام عوامل است واینکه ذاتا انسان موجودی آزاد است چه ازلحاظ عقیدتی یا سیاسی ویا اجتماعی. در تمامی جوامع، قوانین هرچند هم مثبت باشند، با ذات انسان در تضاد هستند، هرچند که، این تضاد درونی اندک باشد. باذکر این مثال که در تمامی انقلابها اکثر مردم بدون اطلاع کافی پیرو توده و جمعیت میشوند واگر انقلاب پیروز شود تا زمانی که هنوز سیستم جدید اعمال قدرت نکرده باشد مردم در شور و خوشحالی زیادی به سر میبرند که ناشی از حس آزادی است و به محض تثبیت قدرت، خفقان ایجاد میشود که ان هم ناشی از حس سلب آزادی است. مثال واضح آن انقلاب اسلامی ایران
از جمله انقلابهای مهم جهان می توان به موارد زیر اشاره کرد:
انقلاب فرانسه (۱۷۹۹–۱۷۸۹) دورهای از دگرگونیهای اجتماعی سیاسی در تاریخ سیاسی فرانسه و اروپا بود. این انقلاب، یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان است که پس از فراز و نشیبهای بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی .به جمهوری در فرانسه و ایجاد پیامدهای عمیقی در کل اروپا شد
: انقلاب ۱۹۱۷ روسیه
انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، جنبشی سیاسی در روسیه بود که در سال ۱۹۱۷ با سرنگونی دولت موقت که بعد از حکومت تزارها به روی کار آمده بود به اوج خود رسید و به برپایی اتحاد شوروی (که تا سال ۱۹۹۱ برقرار بود) انجامید. این .انقلاب در دو مرحله صورت گرفت
:انقلاب آمریکا
مجموعه رویدادها و اندیشهها و تغییراتی است که )American Revolution منجر به جدایی سیزده ایالت آمریکای شمالی از بریتانیا و تأسیس ایالات متحده آمریکا گردید. اولین درگیریها از شهر بوستون شروع شد که به دنبال شدت عمل پادشاهی انگلستان به سرعت گسترش یافت. در ۱۷۶۵ در نیویورک کنگرهای متشکل از ۹ کوچ نشین تشکیل شد که سران این کوچ نشینها در این کنگره برای اقدام علیه انگلیس هم پیمان شدند و در مه ۱۷۷۵ رهبران کوچ نشین از مردم درخواست کردند که برای مبارزه با اشغالگران آماده شوند
انقلابهای رنگی در شرق اروپا و آسیای میانه
به تحولاتی که در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم میلادی بر پایه نظریه مبارزات بدون خشونت، پس از فروپاشی کمونیسم در برخی اقمار شوروی سابق به وجود آمد و باعث تغییر تمایل هیئت حاکمه این کشورها از بلوک شرق .به بلوک غرب گردید، میگویند واسلاو هاول رئیس جمهور پیشین چک، که در آن زمان رهبر مخالفان این کشور بود، اولین بار این عبارت را به کار برد
: انقلاب گل رز
انقلاب گل سرخ انقلابی بدون خونریزی بود که در سال ۱۳۸۲ در کشور گرجستان اتفاق افتاد و رئیس جمهور وقت ادوارد شواردنادزه را برکنار کرد
انقلاب نارنجی
انقلاب نارنجی یکسری از اتفاقات و اعتراضات در اوکراین است که از نوامبر ۲۰۰۴ تا ژانویه ۲۰۰۵ انجام گرفت. بلافاصله بعد از پایان انتخابات در سال ۲۰۰۴ ادعا شد که در انتخابات فسادهای گسترده مالی، ارعاب و تهدید رای دهندگان و تقلب مستقیم انجام گرفته است. مسموم شدن ویکتور یوشچنکو در جریان مبارزات انتخاباتی و احتمال دست داشتن ویکتور یانوکوویچ رقیب سرسخت یوشچنکو در این قضیه، آتش انقلاب نارنجی اوکراین را برافروخت. واما وجه تمایز «شورش» و «انقلاب» چیست.
وجه تمایز شورش وانقلاب دراهدافی است که با توجه به نتایج دنبال میشود. در شورشها، هدف مخالفان دولت معمولاا فراتر از اصلاح یا جبران ناخشنودیی خاص، یا تغییر فرد است اما در انقلابها مخالفان دولت اهداف و انگیزههای خود را درقالب یک ایدئولوژی دنبال می کنند که نهادهای موجود را ازبیخ و بن غلط یا شر معرفی در این جا این سوال قابل تامل مطرح است که ایا اعتراضات اخیر مردم ایران شورش است ویا جرقه هایی از یک انقلاب
دوستان همیشه همراه به پایان بخش دوم انقلاب عوامل موثر وتاریخچه انقلابهای مهم جهان رسیدیم
هفتته اینده نگاهی تحلیلی خواهیم داشت بر انقلاب ایران شاد زنده بالنده کوشا بمانید