به نام خداوند جان و خرد
یکبار دیگر دستگاه قضایی در تداوم رفتار بیمارگونه ی خود یک فعال صنفی! یک زندانی را وادار ساخت از آخرین، خطرناک ترین و تنها امکان خود، یعنی جانش مایه بگذارد و در اعتراض به روند ناعادلانه ی برخورد با زندانیان به اصطلاح سیاسی و امنیتی، اقدام به اعتصاب غذا نماید. آن هم برای رسیدن به بدیهی ترین حقوقی که در قوانین همین نظام تصویب شده و رسمیت یافته اند.
خواسته چیست؟
– اعتراض به عدم دادرسی های عادلانه پرونده های فعالین صنفی / سیاسی ( اصل ۱۶٨ قانون اساسی)
-مسدود نمودن حق استفاده از مرخصی برای فعالین صنفی / سیاسی
– عدم اعمال حق قانونی آزادی مشروط برای فعالین صنفی / سیاسی ؛
این که اصل ۱۶٨ قانون اساسی برای زندانیان به اصطلاح سیاسی به ویژه محمود بهشتی، اسماعیل عبدی و البته عبدالفتاح سلطانی( وکیل آزاده) رعایت نشده است، کاملا روشن است. اما اکنون که هرسه نفر آنها بیش از یک سوم مدت محکومیت(؟!) خود را گذرانده اند و واجد شرایط آزادی مشروط هستند، در ظلمی مضاعف این حق نیز از آنان سلب گردیده است.
بدتر اینکه حق مرخصی معمول که همه ی زندانیان عادی، از جمله غارتگران اموال مردم و مجرمان سابقه دار به راحتی از آن استفاده می کنند، از این معلمان سلب شده است.
در این شرایط آیا یک ناظر بیرونی نباید به این بیندیشد که آیا معلمی که بزرگترین خطایش اعتراض به بی عدالتی های موجود است، از نظر آقایان موجود خطرناکی است و باید در حصار زندان محبوس باشد؛ اما غارتگران بیت المال و… خودی هستند و قابل اعتماد و صاحب حقوق شهروندی؟!!
در پس این نگاه حاکم بر دستگاه قضایی پیش فرض هایی دیده می شود مانند مطلق اندیشی. و این تصور که حقیقت تنها و تنها در اختیار ماست. در مبارزه ی میان خیر و شر، ما خیر مطلقیم و هر دگری شر.
در این نگرش – همانند آن چه در دنیای ماقبل مدرن دیده می شد – قدرت و حکومت مخدوم است و مردم خادم. نسبت به حکومت ها نوعی نگرش کمال گرایانه وجود دارد و حکومت ها به دنبال به کمال رساندن شهروندان از هر طریق ممکن هستند (بودند). لذا خود را صاحب این حق می دانند که با شهروند(بخوانید رعیت) هرگونه که بخواهند، رفتار کنند.
در این تفکر انسان ها درجه بندی دارند. «ناقص» و «کامل» دارند. فردی که نتواند یا نخواهد به کمالی که حکومت برای او تعریف کرده است، برسد؛ موجود بی ارزشی است و لذا می توان نادیده اش گرفت، صدایش را نشنید، یا حتی در صورت لزوم حذفش نمود.
اگر این نگاه را دریابیم، این را نیز درخواهیم یافت که چرا پس از چهارده روز اعتصاب غذا از سوی بهشتی و رسیدن به شرایط وخیم جسمی، بی توجهی و بی تفاوتی عوامل دادستانی همچنان ادامه دارد. چرا هر وعده و قولی که به اسماعیل عبدی داده شده است، به راحتی زیرپا گذاشته می شود و دروغ از آب در می آید. چرا محمد حبیبی با آن شرایط ناهنجار بازداشت می شود، برخلاف قانون به زندان تهران بزرگ منتقل می شود و هیچ اقدامی برای بهبود وضعیت جسمی او صورت نمی گیرد.
کانون صنفی معلمان تهران ضمن بیان اعتراض شدید خود نسبت به قوه قضاییه به دلیل عدم اجرای قانون و اعتراض به بیتوجهی و بیمسئولیتی دادیار ناظر بر زندان اوین و اعلام حمایت از خواستههای بهحق و قانونی محمود بهشتی، اسماعیل عبدی و محمد حبیبی؛ به دلیل دریافت اخبار نگران کننده از شرایط جسمی محمود بهشتی و بیم از خطرات جانی ناشی از آن برای این عزیز و احتمال بروز شرایطی غیر قابل بازگشت، از این عضو هیأت مدیره و سخنگوی خود اکیداً تقاضا می کند که هرچه سریع تر به اعتصاب غذای خود پایان دهد.
کانون صنفی معلمان تهران