همراه با درودهایى به گرماى خورشید و بلنداى آسمان : در سلسله گفتارهاى “شاهنامه و گرانمایگان سخنور”از هفته گذشته داستان کتایون را برگرفته از شاهنامه فردوسى براى دوستان به ارمغان آوردم ، در ابخش نخست بیشتر آشنا شدیم به دورانى که کتایون دخت خردمند و شایسته قیصر روم میزیسته که سپس همسر گشتاسب و مادر اسفندیار رویین تن و پشوتن خردمند مى شود ، در بخش دوم سخن از این خواهیم گفت که پس از رفتن گشتاسب به روم که بحالت قهر از پدر بوده ، نام فرخزاد را بر خود مینهد و از راه شکار زندگى میگذارند ، تا اینکه بر اساس قوانین جارى دختران قیصر روم خودشان تصمیم میگیرند که شوى و جفت خود را انتخاب کنند و دختر بزرگ قیصر که نامش ناهید بوده و پدر وى را کتایون مى نامیده در یک مجلس که بزم آرایى شده بوده گشتاسب را انتخاب میکند و چون قیصر مخالف این پیوند با مرد ناشناس و غریبه اى بوده و از سوى دیگر نمى توانسته قانون را زیر پا بگذارد ، این پیوند را قبول میکند اما کتایون را بدون بهره از گنج و تاج و تخت و زندگى در قصر میکند، کتایون و گشتاسب به زندگى جدیدى دست میزنند و تا این لحظه کتایون و همه بزرگان لشگرى و کشورى خبر ندارند که این فرخزاد همان گشتاسب است و فرزند شاه ایران لهراسب ، هفته آینده در بخش سوم داستان را پیش خواهیم گرفت ، در بخش نخست همچنین اشاره داشتم دوران هنگامى است که لهراسب پس از کیخسرو به پادشاهى رسیده و دو فرزند وى زریر دانش پژوه و گشتاسب پهلوان میباشد که لهراسب بیشتر توجه به زریر دارد که پس از درگذشت وى بر سریر پادشاهى تکیه زند ، اما گشتاسب قدرت طلب و در حال و هواى پادشاهى است و نمى پذیرد ، در نتیجه به شکل قهر و با نام مستعار فرخزاد ایران را ترک میکند و به روم میرود و پس از ماجراهاى گوناگون با کتایون پیوند میگیرد ، برنامه هاى گذشته از هفده نامه ها یاد کردم که عبارت بودند از: گرشاسب نامه ، بانو گشسب نامه ، فرامرز نامه ، جهانگیرنامه ، برزو نامه ، شهریار نامه ، بهمن نامه ، سام نامه ، منظومه هماى و همایون ، گرد آفرید نامه ، زراتشت نامه ، رستم نامه ، گردویه نامه ، کوهزاد نامه، فرنگیس نامه ، داستان جریره و سیندخت و اینک هجدهمین نامه و بخش دوم داستان کتایون را با هم میشنویم