سعید اوحدی : مصاحبه با رضا ملک
آمارهای متفاوتی در مورد تعداد اعدامهای سیاسی در سال ۶۷ وجود دارد، گفته میشود اعدام شدگان این سال بیشتر از مجاهدین خلق و گروههای چپ و مارکسیست بودهاند. تا کنون موضع گیریهای متفاوتی در مورد این موضوع توسط موافقین جمهوری اسلامی ایران و منتقدین آن صورت گرفته است. در طی روزهای گذشته انتشار فایل صوتی گفتگوی آیتالله حسینعلی منتظری که در آن فایل صوتی این کشتارها را جنایت تاریخ خوانده و از نقش فعال و تأثیر گذار «احمد خمینی» در رابطه با این قتلها سخن گفته، پرسشهای جدیدی را برای شنودگان این فایل صوتی به همراه داشته است.
در همین رابطه به سراغ رضا ملک که پیشتر در دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران فعال بوده رفتیم تا از دیدگاه و نظرات ایشان در رابطه با این موضوع آگاه شویم. رضا ملک پس از افشاگری در مورد قتلهای زنجیرهای دستگیر و روانه زندان میشود و اکنون از منتقدین سرسخت حکومت در داخل ایران میباشد.
اگر امکان دارد آشنایى کوتاهى از خودتان براى خوانندگان ما بفرمایید .
اجازه بفرمایید ابتدا عذر خواهی کنم، زیرا که به خاطر آلزایمر قادر به مصاحبهی شفایی نشدم.
مختصراً عرض میکنم:
من «رضا ملک» هستم. تا سال هشتاد در خدمت دستگاه امنیتی رژیم سراپا خون و اعدام در «ساواما» بودم!
هر چند جدایی من از این رژیم به یکباره صورت نگرفت، بلکه طی” بیست و سه” سال همواره به علت مشاهدات و یافتههایم، منتقد عملکرد آن بودم.
گواه آن نیز کتابی بود که در سال شصت چهار در اعتراض به خشونت در زندانها با بهره گیری از استدلالهای آقای «منتظری» نوشتم! تحت عنوان زندان در جمهوری اسلامی، این کتاب درون سازمانی ابتدا با مهر سری مرجعی شد در دانشکدهی وزارت و بعد از ” خروج من علیه رژیم در سال هشتاد ” از دانشکدهی وزارت جمع آوری گردید!
و بسیاری از موضع گیریهایم بهویژه در مقاطع مختلف؛ مثل اعدامهای ده شصت، انتخابات ۷۶ و قتلهای زنجیره ایکه بارها منجر به در گیری با حفاظت وزارت گردید!
به هر حال در این سال ” اول سال هشتاد ” من با نگاشتن کتاب معروف هشتاد صفحهای افشای قتلهای زنجیرهای، تحت تعقیب قرار گرفتم!
ابتدا، دستگیر ولی توانستم از بیغوله ی ساختمان حفاظت وزارت ” ساواما ” در ساختمان موسوم به عراقی شبانه متواری گردم!
ولی یک ماه بعد در حالی که با هدف دستگیری من، حتی فرزندان خردسالم را نیز از خانه اخراج کرده بودند و من به دنبال سرپناهی در منزل اقوام برای آنان بودم! دستگیر شدم و در بند دویست و نه به مدت هفتاد و هفت ماه دژخیمانه ترین شکنجهها را تحمل کردم!
در چهار سال بعد موفق شدم با فشار مادر و مرحوم پدرم که در زندان بودم که ایشان مرحوم شد! وکیل بگیرم ولی بعد از اولین دیدار با آنها، در بند دویست و نه تا سالها بهجز یکبار دیگر اجازهی ملاقات با آنان را به من ندادند!
وکلایم بانو «شیرین عبادی» و دکتر «عبدالفتاح»شاهد و گواه همه مراحل شکنجه و آثار آن بودهاند! اصولاً آنها به همین منظور وارد پروندهی من شدند.
من همواره قدردان زحمات این دو دلاور بزرگوار هستم که بخش عمدهی ستمهایشان به خاطر تقبل زحمت در وکالت من برای آنان اتفاق افتاد. درودشان باد.
و اما ….
هم اینک نیز حقیر با بدنی مجروح و بشدت بیمار از آثار شکنجهها، همچنان در حال پرداخت هزینهی ایستادگی در برابر ظالم هستم!
ابتدا عرض کنم به محض آزادی، ساواما بابت چهارصد هزارتومان وامی که بدهکار بودم دو میلیون و چهار صد هزارتومان به خاطر دیرکردی که در زندان بودم از من اخذ کرد!?
بعد هم آمد گفت: بیا مطالبات ات را بگیر!! بیمه !? سهام !? باز نشستگی!? صندوق ذخیره !? و از این طور چیزها …..
بعد از رهایی از زندان، دو سال تمام از پلههای دهها مجتمع بی دادگاهی و دادسرا و مرکز اسناد بالا و پایین به دنبال پیدا کردن اسناد زندگی گذشتهام رفتم!
پس از پیدا کردن اسناد، شش ماه نیز برای آزاد کردن ملک توقیفی دویدم که دست آخر با ربودن پروندهی ثبتیام توسط فردی بنام خلیل زاده رییس مجتمع قضایی شاهد مواجه گشتم!
آنها با دست بردن در مرکز اسناد و املاک، پروندهی سند رسمی یک ملک محقر پدریام را که به خاطر همان وام اندک، سند بنام من خورده بود و باید بین برادرانم تخس میشد نیز دزدیده شد!
در واقع این مملکت به اقلیتی برخوردار و جنایتکار تعلق دارد و بقیه مردم بلا نسبتشان آنگونه که در بحثهای دورهمی سرای حکومت از آن یاد میشود ؛
گلهی هستند که خود چوپان این گلهاند!?
و اما کتاب؛
آن کتاب، تحت عنوان افشای قتلهای زنجیرهای، ولی با افشای صدها جنایت پشت پردهی دیگر، در ابتدای سال ۸۰ چنان ضربهای بر پیکر رژیم پوسیدهیولایت فقیه وارد ساخت که به گفتهی آگاهان، سازمان اطلاعاتی کشور را به دو شقه کرد!؟
رژیم مجبور شد هزاران پرسنل وزارت را اخراج، باز خرید و یا باز نشست کند! دقیقاً نمیدانم ولی آمارها را تا هشت هزار نفر هم دادهاند!!!!
جالبترین بخش این معما اظهارات «مصلحی» وزیر”اسبق اطلاعات” بود!
او در یک مصاحبه تلویزیونی و در تحلیل اعتراضات مردم به کودتای “هشتاد و هشت” گفت:
فتنه زیر سر اخراجیهای وزارت بود!؟
این اظهارات، سندی بر گفتهی آگاهان امنیتی مبنی بر دو شقه شدن این دستگاه در آن مقطع میباشد!
اکنون در ماه شهریور هستیم و در گرامیداشت قربانیان “شهریور سیاه سال ۶٧” ، به نظر شما حاکمیت با چه انگیزه اى دست به این کشتار دسته جمعى زندانیان سیاسى زد و فکر می کنید به اهداف خود رسید ؟
اول باید عرض کنم : این رژیم حکومت اسلامی است و نه جمهوری اسلامی!
لفظ جمهوری یک پوشش برای تدلیس و عوامفریبی بیش نیست!
به همین دلیل هر قانونی و هر رایی با حق وتوی مطلقه روبروست!
مضافاً چیدمان و مهندسی قوانین به نحوی است که همه چیز در دست ولایت مطلقه است! در واقع یک دور باطل است.
هرچند ولایت فقیه خود نیز توسط یک باند مافیای هفت سر اداره میشود!
کارگزاران در رأس این رژیم، اعتقادی به مردم بهعنوان صاحبان رأی و نظر ندارند!
آنان صریحاً خود را چوپان گله میدانند! خب رژیمی که مردم را گوسفند قلمداد میکند معلوم است هر مخالف را گرگ تصور کرده و در ظاهر برای محافظت! از گله، دست به قتل عام گرگها می زند.
این دقیقاً مشابه حکومت اسلامی داعش است!
در واقع داعش شبیه حکومت اسلامی ایران است!
در آن سال که احتمال مرگ «خمینی» میرفت. حاکمیت خود را ضعیفتر از آن میدید که بعد از «خمینی»، توان برخورد با مخالفین برانداز قدرتمند را در سطح وسیع ببیند!لذا با صلاح دید خمینی چند معضل کلیدی را بهعنوان اولویت حاکمیت تا قبل از مرگ تعریف کردند.
“کشتار تابستان شصت و هفت”، یکی از آن اولویت ها بود.
متأسفانه بعضی از گروهها نیز بهانهی لازم را به خمینی و دستگاه کشتار او دادند تا فاجعه بیافریند!!
رژیم تصور میکرد بعد از «خمینی» این مخالفین بر انداز را نخواهد توانست مهار کند.
لذا با عجله و ظرف مدت حدوداً سه ماه به اندازهی یک سوم «محمد افقان» در حمله به «ایران»، سر بالای دار برد!
می دانید که نقل است سرهایی که توسط او مناره بر پا کرد یکصد و ده هزار جمجمه بود!
آیت الله منتظرى با جنایتکار دانستن افرادى که در تیم اعدامها شرکت کرده بودند دست به افشاگرى میزند ، چرا هشدار ایشان جدى گرفته نشد و بجاى حمایت وى را متهم به ساده لوحى کردند و سرانجام به حصر خانگى و طرد آیت الله منتظرى کار کشیده شد ؟
از همان ابتدایی که ایشان بهعنوان جانشین توسط به اصطلاح خبرگان انتخاب شد. بنا به احساس مسئولیتی که حس میکرد. شروع کرد به تذکر، آنقدر ادامه داد که بارها از خمینی کارت زرد گرفت!
خمینی به او میگفت چرا در جزییات وارد میشوی!
البته این یک بهانه بود. دلیلش هم آن بود که در نامهی غیرقانونی خلع نوشت : من از ابتدا هم با جانشینی شما مخالف بودم!
کار به جایی رسید که دستگاه خمینی و خود او که بارها شعار قانون مداری سر میداد! منتخب به اصطلاح ” خبرگان ” را که قاعدتاً میبایستی خود خبرگان عزل میکرد، شخصاً و شبانه عزل نمود!
در واقع همانطور که گفتم یکی از الویت های قبل از مرگ «خمینی» برای این دستگاه، تعیین تکلیف آقای منتظری بود که با دخالتهای نسبتاً دموکراتیک او راه را برای تداوم دیکتاتوری ناهموار میکرد!
چرا که اصولاً نوع تعریف «خمینی» و دستگاه اژدهای هفت سر حکومت از ولایت مطلقهی فقیه، یک نوع استبداد سیاه و استبداد کبیر بود که با دیدگاههای رهبر آینده یعنی آقای «منتظری» منطبق نبود.
همین خلع توسط «خمینی، گواهی معتبر بر دیکتاتوری مطلق و بی ارزش بودن قانون و مجلس قانون گذاری را کافی بود!
خوب این دوگانگی و پارادوکس اساسی و غیر قابل حلی بود!
آیا مجلس در رأس امور است یا ولایت مطلقه? پس قانون اساسی یک مترسک بی خاصیت است.
اولویت بعد برای بازماندگان و بالاییها نگرانی از مخالفین قدرتمند و یا مخالفین مسلح رژیم بود.
آنها در این فکر بودند که در حیات خمینی میشود کشتار کرد و مثلاً حکم حذفهای فیزیکی مثل پروژهی ” طرح ” را اجرا کرد !
ولی آیا بعد از خمینی هم میشود?
” پروژهی طرح پیشتر توسط دادستانی چی ها! بعد از تشکیل ساواما توسط اژهای تا هم اینک هم ادامه دارد! ”
در این پروژه آنهایی را که در زندان نمیتوانستند اعدام کنند با زیرکی و در یک تشکیلات گسترده و بهکلی سری که مورد تأیید خمینی، احمد و خامنهای بود، تحت عنوان خروج از کشور بعد از خدا حافظی از خانواده به زیر تیغ میبردند!
البته این اشتباه است که تصور شود اعدام و قتل عام ۶۷ نسبت به کل اعدامیها رقم عمده ایست. خیر اینگونه نیست. فجایعی که تا آن موقع به وقوع پیوسته بود دهشتناک بود!
فقط از آن نظر مهم است که این اعدامها تاریخی شد! و نظیرش در هیچ دیکتاتوری در هیچ جای گیتی سابقه ندارد!
عدهی کثیری زندانی را بعد از تحمل حبس ” تازه آن هم بسیار ظالمانه ” یکبار دیگر تنها با یک سؤال ” سؤال بهانهای ” بالای دار ببرند.
دقیقاً به یاد دارم:
نطفهاش در وزارت و با پیشنهاد کتبی عضو موتلفه یعنی ملعون حاج احمد قدیریان ” در واقع از جانب اسلام سنتیها و موتلفه ” خطاب به ری شهری بسته شد.
ریشهری آن را پسندید واز قدیریان خواست تا نامه را خطاب به خمینی بنویسد!
بیت خمینی نیز که سالها متر صد این فرصت بود این لحظه طلایی را با یک توشیح غنیمت شمرد.
قبل از امضا این خامنهای و …… بودند که طرف مشورت قرار گرفتند!!!
در ماه گذشته شاهد اعدام دستکم سى زندانى با اتهام هاى مختلف بودیم ، شما بعنوان یک فعال سیاسى و مدنى چه ارزیابى از موج اعدامهاى اخیر دارید ؟
رژیم برای بقا هیچ چارهای بهجز اعدام به منظور ایجاد رعب ندارد!
رژیم زیر سایهی ایجاد رعب در مردم، توان بقا دارد! همانطور که گرگ با دریدن است که امکان بقا پیدا میکند.
جالب این است که غربیها هم این را دریافتهاند!
اصرار آنان بر حذف اعدام، در این واقعیت نهفته است. به همین دلیل است که رژیم بشدت مقاومت میکند.
البته اگر غربیها تضمین بقا به او بدهند ممکن است در برخی موارد حذف اعدام را بپذیرد!
ولی رژیم با حذف اعدام بشدت در معرض فروپاشی قرار میگیرد.
سخن پایان را می سپاریم به شما و اگر پیام و یا پیشنهادى دارید از آن آگاه می شویم ؟
چنانچه در پیام ویدیویی به پرزیدنت اوباما گفتم:
شما با برقراری مذاکرات اتمی ” گارانتی ماندگاری به رژیم عطا کردید ”
این رژیم تحت هیچ شرایطی جمهوریت به معنای واقعی را نخواهد پذیرفت!
این رژیم با بحران و با اعدام و با شکنجه و با سرکوب و با ناآگاهی مردم زنده است!
این رژیم به علت سرکوب با مشت آهنین، هرگز به تنهایی توسط مردم بر چیده نخواهد شد!
این رژیم مطلقاً قابل اصلاح هم نیست! در مثل همچون مرداری متعفن است که باید دفن شود و یا سوزانده گردد.
هر چند آگاهی بخشی به مردم، عنصر اساسی در براندازی این رژیم سراسر فاسد است.
عنصر اصلی بهعنوان بقا و دوام این حکومت ترساندن مردم است!
مردم نباید بترسند. مردم نباید بی تفاوت باشند! مردم نباید احساس ضعف کنند! مردم نباید خود را دست کم بگیرند! مخصوصاً جوانان رشید و دلاور .
واقع اش آن است که رژیم بشدت از مردم میترسد! همچون سگ هاری که تو را دنبال میکند و وقتی شما بر زمین مینشینی و سنگ بر میداری ، سگ میگریزد!
پس عنصر اصلی سرنگونی حکومت، شجاعت مردم است. جوانان نباید بترسند، در واقع باید آن جوهرهی خود را همواره پیش روی داشته باشند و ضمن بالا بردن آگاهی های خود، در بالا بردن سطح آگاهی جامه نیز فعالیت مضاعف بنمایند.
البته مردم ایران چنان در معرض سرکوب و تدلیس قرار دارند که مسلماً باید فشارهای جهانی، راه مفری را برایش بگشاید.
در پایان با تشکر از «رادیو فرهنگ» و از شما عزیز که این فرصت را برای بنده فراهم آوردید. همهی هم وطنانم را به ایزد پاک میسپارم