همراه شدیم با استاد سابق دانشگاه شیراز و جندى شاپور و استاد جامعه شناسى فرهنگى ساکن سوئد دکتر تورج پارسى و بسى سخنان دلنشین و خاطره انگیز از استاد ” ابراهیم پورداود ” شنیدیم که” پژوهنده روزگار نخست ” نام گرفت ، در این گفتگو آشنا میشویم به خدمات بیشمار زنده یاد”ابراهیم پورداوود “ایرانشناس معاصر، اوستاشناس، نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی در دانشگاه تهران و از جمله اینکه به پیشنهاد وى بود که روز زن در ایران باستان برابر با پنج اسفند بعنوان روز پرستار نامگذارى شد ، یاد استاد وا گرامى میداریم و توجه دوستان را به شنیدن این گفتگو جلب مینمایم
با درود. من محقق تاریخ اساطیری ایران، اهل روستای چکان مراغه هستم. دانشجوی اخراجی دانشگاه تبریز بعد از انقلاب هستم و در سوئد زندگی میکنم. در سوئد فامیلی سعید اوحدی یعنی اوحدی در مراغه فامیلی مرسومی بوده و هست.
سپاس از شما دوست عزیز بابت ارسال نظرتان در رادیو فرهنگ
استاد پورداود در جلد دوم یشتها از شیچیکان (محل قضاوت) و شسپیکان (محل مرتع) به عنوان محلهای نگهداری اوستای عهد ساسانی یاد می کند که مطابق روستای چیکان و شهر مراغه (محل مرغزاری) هستند. سال ۱۳۴۸ از زیر بنای مسجد روستای چیکان دو سنگ رستی سفید پیدا شد که در قاعده های آنها حروفی به اوستایی کنده کاری شده بود و علی مظاهری در جلد اول جاده ابریشم میگوید که در قرن دوم و سوم هجری شهر مراغه محل دسترسی به کتب اوستایی و پهلوی بود و عیسی بن موسی کسروی و حسن بن علی همدانی از این کتابها بهره برده بودند و استاد پورداود در مورد آتشکده آذرگشنسب قدیم (پیش از حمل آن به شیز) میگوید که ” به خصوص مراغه و اراضی آن قابل توجه است.” در هشت کیلومتری جنوب شرقی مراغه در جوار روستاهای چکان و علمدار آتشکده دیرینه ای بود که ویرانه آن کایین گبه (آتش اسب شاهی) نام داشت و این نام دیگر آتشکده آذرگشنسب قدیمی در دامنۀ جنوبی کوه سهند بود. بعد از انقلاب موقع جاده سازی ویران شده و تنها یکی از سنگهای بزرگ آن به یادگار مانده است. من یکسال پیش از انقلاب محل آن آتشکده و مسجد چکان را به وزارت فرهنگ و هنر در تهران گزارش کرده و نامه پر مهر معاون وزیر فرهنگ وقت را دریافت نموده بودم. سیل انقلاب آمد و برای ادامه گزارش مجبور به فرار از مرزها شدم.