دليرى وى به افراسياب رسيده و دو فرمانده سپاه خود هومان و بارمان را به ديدار سهراب ميفرستد تا او را فريب بدهند و به جنگ با سپاه ايران تشويق كنند ، در بخش دوم آگاه ميشويم سهراب لشگرى فراهم مياورد تا به مرز ايران و سپيد دژ ميرسد كه سرپرست دژ گژٌدَهَم نام دارد و دو فرزند دارد ، گستهم كه فرزند خردى است و گردآفريد كه در دليرى و زيبايى و سواركارى همانند ندارد ، پهلوان دژ بنام هَجير به نبرد ميررد و به دست سهراب اسير ميشود ، ساكنان دژ كه تماشاگر اين نبرد بودند غمگين گشته و در اين ميان گردآفريد است كه از كار هجير ننگش آمده و فرياد بر مياورد تا به نبرد سهراب برود ، بخش سوم و ادامه داستان را هفته آينده به آگاهى دوستان ميرسانم ، در بخش نخست آشنا شديم كه بن مايه داستان گردآفريد را از گزارش دوست و استاد گرامى مازيار قويدل بهره جسته ام كه با نام '' داستان سهراب و گردآفريد '' ميباشد و همراه با نقش هاى بسيار زيبا از استاد رحيم غفورى است كه در صدو چهار رويه ( صفحه ) فراهم آورده شده ، استاد برجسته و فردوسى شناس گرامى على اكبر جعفرى پيشگفتارى خردمندانه بر اين نسك نوشته و اينكه : اين گام مازيار ، گامى است بس با ارزش كه ما شاهكار شاهكارها '' شاهنامه فردوسى توسى ايران و فارسى كهن '' را بهتر بشناسيم و نگاهداريم . اين اثر گرانمايه پس از نه نامه اى است كه براى شنوندگان راديو فرهنگ در برنامه هاى گذشته بر شمرده ام كه عبارت بودند از : گرشاسب نامه ، بانو گشسب نامه ، فرامرز نامه ، جهانگيرنامه ، برزو نامه ، شهريار نامه ، بهمن نامه و سام نامه ، منظومه هماى و همايون و اينك در دهمين نامه از اين سلسله گفتار بشنويم بخش دوم گردآفريد نامه را .